سلام و خسته نباشید
ما چهار سال نامزد بودیم و الانم ۷ماهه ازدواج کردیم از زمان ازدواج به بعد همسرم خیلی باهام سرد شده محبت نمیکنه اصلا منو نمیبینه انگار هی منم که باید بگم دوست دارم و توجه کنم بهش همه تو فامیل میگن که شوهرت روگذاشتی رو سرت انقد که تو دیوانه وار دوسش داری دوست نداره و اینکه تو خیلی بهش ارزش میدی حرفاشون درسته تازگیا که فهمیدم با یکی از دوستای من از طریق تلگرام بساط دوستی و فرستادن عکس و راه انداخته حدس میزنم عاشقش شده چون خیلی بهش توجه میکنه و باهاش میخنده و بهش اهمیت میده ازش پرسیدم چرا بهش اهمیت میدی بهم گفت تو خیلی حساسی تو مریضی اینم جوابه دوست داشتن که آخر بهم بگه مریضی من چیکار کنم من دیوانه وار عاشق شوهرمم خیلی بهش حساسم خیلی اما اون ازم دور شده دیگه باهام حرف نمیزنه از سرکار میاد اون یه طرف منم یه طرف من چیکار کنم البته اینم بگم چند وقتیه دیگه با اون دوستمم حرف نمیزنه اما بهش فکر میکنه یعنی من این احساسو دارم میخوام از شدت وابستگیو احساسم کم کنم نمیتونم همه میگن خیلی وابسته ای ۴سال خواستم عاقلانه دوسش داشته باشم نشد این وسط فقط منم که ضربه میخورم
شوهر منم دقیقا اینجوری شد ! اسکرین شات ازش پیدا کردم ! بعدش گفت اصلا همینه که هست هر کار دوست داری بکن ! نه زشتم نه بد هیکل ! درس خوندم همه چیم خوبه از همین دارم میسوزم نمیدونم چیکار کنم !