سلام. ممنون از سایت خیلی خوب تون، من ازدست کارها و رفتاهای دوگانه مادرشوهرم خسته شدم از دروغگویی هاش،از بردن آبرومون تو فامیل،دامادها و دخترهاش که کاری هم میکنن لاپوشونی میکنه ولی ما سرکار نکرده آبرومونو میبره! باهاش شوهرم حرف زده،بدترشد بهتر نشد!
دلم میخواد باهم صمیمی باشیم،خوب باشیم،حیفه،ولی خسته شدم و هی خودمو شارژ میکنم میگم میرم اونجا هرچی دیدم انگار ندیدم! ولی میرم هر دفعه همه چی بدتر از سری قبله! گناه من و شوهرم و بچه م چیه؟!اسامی مستعارند😉
عشقش دختراشه! نمیدونید چکار میکنه!
خدالعنتش کنه!
من نمیگم با اونا بد باش! میگم با ما هم درست رفتار کن نصف اونا خوب باش!
بعداز ده روز رفتیم اونجا دختراش طبق معمول اونجا بودن و بچه ها دعوا میکردن و سروصدا همسایه شون اومد دم در گفت وای این صدای جواده؟!
بعد منم گفتم نه این دوتا دارن دعوا میکنن گفت مادرشوهرت میگه وقتی جواد نیست این یکی ها اصلا دعوا میکنن!!
من و شوهرم بارها شده تنها تنها کاری داشتیم بدون بچه م رفتیم اونجا
شوهرم که شده ده روزم مونده اونجا میگه همش دعوا میکنن
بعد رفته تو فامیلشون گفته اینا که نیستن ماراحتریم و ................
نوه دختریشم دیشب داشتن دوتایی دعوا میکردن بعد یکی از دختراش گفت من نمیام اینجا بچه ها دعوا میکنن مادرش عصبانی شد تو غلط میکنی نیای! نیای من دق میکنم!بعد اون یکی نوه که بزرگتره گفت ما جواد که نیست باهم دوستیم!شوهرمم خندید گفت پس ما دیگه نمیام همه سکوت کردن! بعد ۵دقیقه شوهرم بهانه اورد گفت بریم خونه!مادرش نگفت بمونید! پسرم گریه کرد خوشش اومد یک ساعت بیشتر وایسه نگفت بزاریدش من میارمش!ما خونه هامون به هم نزدیکه!حتی بوسشم نکرد!
چرا چکارش میکنیم!؟ جز اینکه براش یه عالمه کار میکنیم؟! خودمون براش میکشیم بخدا همه چی بخرم براش! کاراشو تو ساعت هایی که اونجان انجام بدم!چون دختراش نه سفره میندارن نه ظرف میشورن!تازه کارای بچه هاشونم نمیکنن
من چی!؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید