با سلام پسری 3 سال و دو ماهه دارم که به شدت با برنامه های تلویزیونی همزاد پنداری میکنه و هر برنامه ای میبینه تا مدتها در قالب قهرمان اون فیلم که اکثرا هم حیوان هستن فرو میره و حرکات اونها رو تقلید میکنه و حتی وقتی اسمشو صدا میکنیم هم میگه من فلانی ام (اون شخصیت کارتونی) الان چند روز شده که با شخصیتای کارتونی دوست میشه و به گفته خودش به خونمون میان
با این اوصاف چه رفتاری داشته باشم؟ بعضیا میگن این رفتارا برای سنش طبیعیه ولی من نگرانم
مادر عزیز سلام.
کودکان در فاصله سنی 3 تا 5 سال تمایزی بین واقعیت و خیال قائل نمی شوند. هرچیزی که ببینند یا به ذهنشان خطور کند، برای آنها واقعی است.
رفتارهایی که توصیف کردید، برای سن کودک شما طبیعی هستند؛ اما اگر داشتن دوست خیالی فرزندتان بیشتر از ۶ ماه طول بکشد و در طول این مدت تمایلی به برقراری ارتباط با کودکان دیگر نداشته باشد یا اگر به شما بگوید که دوست خیالی اش او را کنترل می کند یا دستورهایی برخلاف میلش می دهد که او مجبور به اطاعت کردن از آنهاست، باید کمی نگران شوید و به روانپزشک کودکان مراجعه کنید. اما روند فعلی کاملا طبیعی است و طبق تحقیقات، این کودکان از خلاقیت بالاتری بهره مند هستند. موفق باشید
پاسخ سلام دوست عزیز ممنونم از اینکه مارو انتخاب کردید. دوست عزیز درک می کنم که دوست دارید همسرتان بیشتر مراعات کنند. اما نیاز به تفریح جز نیازهای اصلی افراد می باشد و اگر همسرتان فقط همین یک تفریح را دارد...
پاسخ با سلام و احترام. دوست عزیزم همانطور که اشاره کردید متاسفانه این الگو های رفتاری و ویژگی ها در همسر شما وجود دارد و ایشان سال ها با این خصایص زندگی کرده اند و به خصایصی پایدار تبدیل شده است. اگر شما ب...
پاسخ دوست عزیز سلام اخلاق تند، عصبانیت، بی ارزش دونستن خواسته ها و تعمیم این موضوع که هیچ وقت به شما اهمیتی نمیده مطالب مهمی هستش و اینکه اطلاعات دقیقی برای بررسی اونها لازمه. آیا با آرامش و بدون تندی و عص...
پاسخ سلام دوست عزیز من کاملا شرایط شما رو درک میکنم، وقتی از یک شرایط زندگی متفاوت وارد یک زندگی دیگر میشوید تفاوت ها گاهی بسیار برای آدم بزرگ میشوند. برای اینکه بتوانید کمی از ناراحتی ها و دغدغه های زند...
جالبه یاد خودم افتادم، من تا دوم راهنمایی دوست خیالی داشتم تو ذهنم کلی خیال پرداز بودم گاهی مجری بودم گاهی خلبان گاهی مادر یه فرزند گاهی تو ذهنم یه خواهر دو قلو داشتم 😄 گاهی روی تخت که بودم تخیلم این بود تو اقیانوس الانم سوار کشتیم کلی داستان سازی میکردم
چون خواهر نداشتم هر موقع تنها میشدم اوقات فراغت خودمو اینجوری پر میکردم، اما در عین واحدم شاگرد زرنگه کلاس بودم تو محله هم همیشه رییس بچه ها بودم بنده های خدا هر کاری میگفتم انجام میدادن جوری خلاقیت تو بازیا داشتم که بدون من نمیتونستن هیچ بازی کنن وای چه دورانی بود ولی عوضش الان حس میکنم خیلی بی فایده ام