سلام من تقریبا ٢سال ونیم عقد کردم.. قبل از عقد با همسرم دوست بودم و اون بعد ۴ماه دوستی رسما خواستگاری کرد این مدت اشنایی یک سال طول کشید الان نزدیک سه سال میشه میشناسمش ..از لحاظ مالی و خرج کردن و رسیدن بهم کم نمیزاره .بیرون میبره ...محبت میکنه ..اما همسرم با زنی که ۴سال از خودش بزرگتر بوده عقد کرده به دلیل مشکلات خانوادگی قبل از اشنایی با من جدا میشه ازش ..اما بعد از عقد من متوجه شدم همسرم بااون پیامکی و تلفنی در ارتباطه نتونسته فراموشش کنه ..باهم دعوا کردیم قول داد دیگه سمتش نره که بعد اون دعوا ۶ماه بعدش فهمیدم گوشی مخفی داره و من سرزده رفتم خونشون پیدا کردم ..التماسم میکرد که دیگه تکرار نکنه و گوشی رو بده به خودم اما گفت فقط بزار سیمکارتش بشکنم ..بهت میدم یه روز بعدش بهم داد اما به هربهونه ای گرفت ازم و گفت میخوام بفرومش ..تااینکه از عید تاحالا مدام مزاحم زن داره و به خطی که من ازش خبر داشتم زنگ میزدن و میگفت از طرف زن سابقشن...منم تو تلگرام زن سابقش میدیم یه سره عکسایی و دلنوشته هایی میزاره که شوهر من برگرده واون دوسش داره..خلاصه چند وقت بعد زدم به سیم اخر و به زن سابقش پیام دادم از طرف شوهرم که دست از سر زندگیمون بردار. و شماره منو به همه دادی تا زندگیمو خراب کنی و زنم جدا بشه اما کور خوندی...زنش پیام داد چرا یبار میگی عاشقتم یبار میگی مزاحم میشی مرتضی..چرا اینجوری تو...نزار عکسای چت هایی که بامن داشتی برا زنت بفرستم پس دست از سرم بردار . .عکسا رو گفتم بفرس ..فرستاد توش ابراد علاقه و دوس داشتن از طرف شوهرم بود که میخواسته ببینش بازم باهم درارتباط باشن ..که دختر گفته بود دست از سرم بردار....منم باهاش دعوا کردم عکسایی که زنش فرستاده بود بهش نشون دادم و گفتم خیلی نامردی و خیانتکار .اما انکار کرد گفت همش ساختگیه ..شماره که زنش فرستاده بود منو نداشتم ...و زنگ زدم بهش اما ج نمیداد...تابلو بود که خط خودشه..خلاصه خانواده ش فهمیدن و گفتن اون دشمنی داره میخواد زندگیتو بهم بزنه بخاطر اونا باهاش اشتی کردم اما دلم چرکی شده بود و شک داشتم بعد اون ماجرا یک ماه بعدش تو سط یکی از دوستام اکانت ساختگی درست کردم تو تلگرام بهش پیام دادم ..برام نوشت ساعت ۵من دارم میرم پادگان بعدا میحرفیم(شوهرم ۵ماه سربازه)...اخه کیه که انقد تمیز بخواد نقش بازی کنه زندگی کسیو بهم بزنه .دیگه ..مطمئن بودم اونه..روز بعدش که اون پادگان کشیک بود من رفتم خونه پدرش خوابیدم تا فردا صبح ببینمش..اما قبل اینکه بیاد خونه به دوستم پیام داده بود .نه دیده و نشاخته میخوام صداتو بشنوم و ببینمت..و نگفته بود من زن دارم ..گفته بود باهم دوست بشیم و عکس خودشو فرستاده بود..وقتی اومد خونه دلم میخواست بکشمش تو چشام نگاه میکرد خودش میزد به مظلومی بهم دروغ میگفت..گفتم بهش من میدونم گوشی مخفی داری و با کسی رفیق شدی...همه چیو میدونم ازت متنفرم و فقط طلاق ..حاشا میکرد و میگفت من اینکارو نکردم..اما گفتم به دوستم عکسای پیامایی که بهش داده اسکرین بگیره بفرسته براش ..گفتم الان دوستم میفرسته همه چیو میبنی ترسیده بود و هول شده بود..فهمیده بود گند زده..گفت نه نمیزارم بفرسته میخواد زندگیتو خراب کنه..گفتم بفرسته و اونجا دیدم پیاما رو چی داده بهش ..لباسام پوشیدم گفتم تموم همه چی اومد دنبالم بازم التماس دستش گذاشت رو قران من ایینکارو نکردم..من باورم نمیشه چون مطمئنم خودشه گفت یک هفته فرصت بده درست میکنم همه چیو دیگه تکرار نمیکنم..اما چندبار دیگه بهش فرصتت بدم؟ازش متنفرم..فردا اون روز رفت بیرون تصادف کرد..گفت بخاطر کارایی که باهات کردم این بلا سرم اومد منو ببخش..اما نمیتونم...عروسیمم ٣٠ اذره ...اما دیگه دلم نمیخواد ببینمش..راستی ..بعضی شبا میخواست بیاد خونمون ۵ساعت ازش خبری نبود ج نمیداد..اینم بگم من تو همه کاراش کمکش کردم..تو ظاهر و خوشگلی از نظر خودش بقیه کم ندارم همش به خودم میرسم..بهش محبت میکنم هواشو دارم....نمیدونم چرا بهم خیانت کرد.....کمک میخوام از شما لطفابگین باهاش چیکار کنم
منم تجربه ام رو بگم
من تازه عقد کرده بودم که قبض تلفن همسم 250 هزار تومن اومده بود و مخابرات میخواست خطش که دایم بود به جای هزینه برداره .به من گفت پول قبض رو بده خط مال تو. منو پول قبض رو دادم خط رو برداشتم
فرداش یه دختره زنگ زد دنیا سرم سیاه شد اولش دختره هاشا میکرد بعدش متوجه شدم دوستشه .به همسرم که گفتم کلی بازی درآورد که دروغ میگه و....
بعد از ده سال که از ازدواجمون میگذره همش میاد تو ذهنم و نمیتونم هضم کنم این مسئله رو
چه چندباری که به روش آوردم بهم گفت مجرد بودم حقم بوده ولی بعد از عقد ما هم باهاش حرف میزد
نمیدونم با این برگشت افکار چی کار کنم؟
برای سه تا چیز ناراحتم اینکه هنوز هم از طرف حمایت میکنه و نمیگه که کی بوده. در حالیکه تو عمرش از من جلو بقیه حمایت نکرده
دوم اینکه من پول هرزه گریشو دادم و همیشه از تلفن زدن به من طفره میره
سوم اینکه تو دورانی که نامزد بودیم و برای عقد صحبت میکردیم باهاش بوده
و مطمئنن کسی که روزی 4 ساعت باهاش بحرفی .....حتما یه حال اساسی بهت داده یا خیلی عاشقشی