با سلام من 12 مرداد ماه با همسرم سر خانوادش بحثمان شد وقتی دیدم بی نتیجه موند ازش خواستم که به منزل پدرم بیایم و ازشون کمک بخواهیم اومدیم حرف هم زدیم همسرم به پدرم گفت من میرم 2روز دیگه که آروم شدم میام دنبال سحر الان 17 روز میگذره ولی خبری ازش نیست دوتا از شوهرخواهروشون واسطه شدن رفتن ولی خبری ازشون نیست
مشکل ما اینه که همسرم دهن بینه و حرف برادر و خواهر و مادرشو گوش میده و این 3 نفر چشم دیدن منو ندارن من دلم برای همسرم و زندگیم تنگ شده تروخدا بگید چیکار کنم صبر کنم یا اقدامی انجام بدم؟؟؟؟؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید