سلام من تنها فرزند یک خانواده ام .....11 سال است که ازدواج کردم همسرم بسیار وابسته به مادرش است .یک بچه دارم چند سالی بود که برای بچه دوم اقدام کردم و نتیجه ای نگرفتم تا اینکه ای وی اف کردم و بی نتیجه...
دیگه تمام امیدم نا امید شده.... با شوهری بسیار سرد.......... می ترسم از آینده تنهایی ام خیلی بهم ریختم همیشه از بچگی از تنهایی ترس داشتم بازم همون روزا به سراغم اومده .... میخواستم از پرورشگاه بچه بیارم که با تجربیاتی که خوندم کمی مردد شدم .... بعد از نتیجه ای وی اف خیلی بهم ریختم و شوهرم هیچ کمکی بهم نکرد.... با اینکه مشکل هم از طرف ایشون هست که البته این موضوع مهم نیست.... می دونم که با فکر کردن به آینده الان رو هم دارم از دست می دم ولی خیلی می ترسم.... می ترسم دارم به جدایی فکر میکنم ........شاید همه این کارها بهونه باشه بهونه سردی همسرم اصلا هیچ چیز براش مهم نیست
می تونم وقت مشاوره تلفنی بگیرم؟
تنهایی و بچه دوم و ....... سرگرم کردن خودم ولی اصلش که باید باشه نیست یه آدم سرد و ...... که هیچ چیز براش فرقی نداره
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید