سلام.با همسرم که با هم همکار بودیم ۱۳سال پی ازدواج کردم پاک بودن همسرم اهمیت زیادی برایم داشت طوری که به خودش هم گفتم و حتی از میزان حقوق و خانه و پس انداز هم سوال نکردم.ایشان به من گفتند پاک هستند فقط در تفریحات گه گاهی قلیان میکشند بعد از ازدواج مشخصشد کهذقبلا اعتیاد داشتند و ترک کرده اند.بسیار رفیق باز بودند حتی یکبار که با خانواده ام به بیرون رفته ببودم م و قرار بود ود شب به پارک برویم و شام بخوریم با یک تماس سریعا گفتند برایم کاری پیش امده و ما را به خانه برگرداند و خودش بعد از ۲روز آمد و مشخص شد که با دوستانش به تفریح رفته بود.با هم دعوایمان شد اما او معذرت خواهی کرد و قرار شد تکرار ند این موضوع را مطرح کردم تا شاید متوجه شده باشید دوستانش برایش چقدر مهم هستند.بعد از ازدواج تا نه ماه رفتار مشکوکی از او ندیدم و با آمدن تابستان چون در خانه پدر شوهر زندگی میکردم و اتاقمان کولر نداشت مجبور شدم به خانه پدرم در شهر دیگر بود بروم.با اتمام تابستان و همچنین ساخت خانه خودمان جهیزیه ام را به آنجا منتقل کردم اما همان روز بدون کوچکترین کمکی به همراه دوستانش به مسافرت رفت.و مجبور شدم به همراه مادرم و خانواده اش خانه را مرتب کنم بعد از بازگشت اش متوجه تغییر رفتارش شدم اکثر اوقات بیرون بود و شبها هم زودتر از یک شب به خانه برنمیگشت روابطمان سرد شده بود اما در حین این اختلافات حامله شدم و به علت وضعیت بد حاملگی و خطر سقط ونبودن دکتر زنان باز هم مجبور شدم به خانه پدری بروم بعد از بهتر هست دن حالم برگشت اما با هم رفتارش به همان صوت بود و با تماس یکی از اقوامش متوجه اعتیادش شدم.هرچه به درستی با اوصحبت کردم فایده نداشت دعوایمان شد باز هم هیچ.روابطمان بسیار سرد شده بود او دیروقت به خانه میآمد و انتظار داشت من باهمه خستگیم با او هر شب س کس داشته باشم اما من که خستگی ناشی از کار و بعد هم بزرگ کردن به تنهایی کودکم را داشتم دیگر نایی برای این کار نداشتم او من را درک نمیکرد .در همین زمان متوجه تماسهای تلفنی او با زنان و خیانتش بودم خیلی ناراحت شدم و با هیچ کس هم مطرح نکردم ولی از او متنفر شده بودم روابطمان باز هم سردتر شد .تا مدتها طول کشید تا بتوانم خیانت او را فراموش کنم هفت سال طول کشید تا اعتیاد را ترک کرد .اما عمر خوشی هایم زیاد نبود بعد از ان به خوردن مشروب روی آورد اوایل هفته ای یکبار با دوستانش بیرون میرفتند ولی کم کم زیاد شد و تقریبا اکثر روزها عرق و مشروب میخورد و با دوستانش هفته ای دو سه بار دور هم جمع میشوند و بقیه روزهای دیگر هم خودش یا با یکی از اوامش میخورد.هر روز مست است وقتی معترض میشوم میگوید به تو ربطی ندارد.شش ماه پیش مشکلی پیدا کرده بودم که به علت مصرف دارومدتی را نمیتوانستم سکس داشته باشم ولی باز هم او به من خیانت کرد این بار ساکت نشدم و حین مکالمه شبانه با زن دیگرمچ او را گرفتم اول انکار کرد ولی وقتی تمام صحبتهایش را به او گفتم قبول کرد ولی اعتقاد داشت مرد ایراد ندارد خیانت کند و تقصیر من است که به نیازهای او توجهی نمیکنم.این بار تصمیم گرفتم از در دوستی با او وارد شوم نمیدانم کارم درست بود یا نه.او بسیار فردی عصبانی هست و از اول ازدواجمان همیشه سرکوچکترین موضوعی داد و هوار میکند و حرفهای رکیک میزند.اکثر اعضای خانواده اش تندخو و عصبانی هستند ولی همسرم بدتر از بقیه آنهاست. در زمان مجردی هم با زنان و دختران رابطه داشته است و با افتخار از ان صحبت میکند.خسته شده ام از این زندگی .خودش مشروب درست میکند هرجای خانه نگاه میکنم شیشه ها و مشروبات او را میبینم.همیشه جلو بقیه من را تحقیر میکند و بالفظ بد و داد و هوار حرف میزند یکبار در مسافرت که به همراه خانواده ام رفته بودیم در پمپ بنزین از من پرسید باک بنزین کدام سمت ماشین هست من گفتم نمیدانم شاید از سمت من باشد اما پس از ایستادن متوجه شد که از سمت خودش است همانجا جلو همه مردم با صدای بسیار بلند من را به فحش و ناسزا گرفت و من از خجالت نمیدانستم باید چه بگویم.دو سه سال هم هست در سکس از من رفتاری را میخواهد که من نمیتوانم قبول کنم او رابطه مقعدی را میخواهد یا این که منی او را بخورم یا دستگاه تناسلی اش را با دهان بخورم .نمیدانم با تمام این ناراحتی ها چه کنم افسرده شده ام .در تمام این سالها هیچ پس اندازی از خود ندارم .الان دخترم نه سال و نیم دارد .
نمیدانم ادامه زندگی با او که خیانتکار و مشروبخوار است کار درستی است یانه؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید