سلام، چهار ساليست خارج از ايران با خانمى ٣٤ ساله(خودم ٤٧)، آشنا شدم. ايشون انتظار دارند مدام تلفن من براشون باز باشه، در حاليكه من تنها ساعات خاصى بنا به طبيعت تحصيلات فعليم ميتونم جواب بدم. وقتى نميتونم جواب بدم بارون فحشهاى ركيك رو در پيامگير سرازير ميكنه. تا بحث ميشه به دوست پسر قبليش پيام ميده و به من ميگه خودت گفتى با هركى ميخواى برو(البته من تو عصبانيت بهشاينو گفتم چون تهديد كرد تلفنمو جواب ندى به قبليم پيام ميدم و پيام داد).
تصميم داره بياد خارج ولى ميگه تا سر كار نرى زبان نميخونم موندم بيارمش، بعد با اين اخلاقاىً شكاكش. بهش گفتم بخاطر نياز جنسى رابطه باز داشته باشيم تا اينكه بياد اينجا، ميگه باشه ولى باز مدام ميخواد بدونه من كجاماما بخودش اجازه ميده تو عصبانيتبا قبليش تماس بگيره، ولى برا من همون حق رو قائل نيست.
من برنامه هاى زيادى دارم اما ايشون فقط فكر ازدواجه و هيچ نقشه اى نداره كه بعدش چى. ميگه حتى اگه سر كارم برم رو پول من نبايد حساب كنى( تو قرن بيست و يك). نميفهمه اينجا درس خوندن مثل كار كردنه مدام بهانه مياره از زبان قرار كنه. همه آمادگيهاى زندگى اينجارو ميخواد وقتى رسيد كسب كنه. واقعا موندم زن زندگيمه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید