با عرض سلام
من خانومی ۳۰ ساله هستم که دوساله که با پسرخاله م ازدواج کردم. شوهرم دوسال از من بزرگتره و نزدیک به ۱۵ سالی میشه برای کار و زندگی تهران اومده.با وجود برادر و اقوامش اینجا تنها بوده و به قول خودش از هر نوع محبت مادر و خواهر محروم بر عکس من که از لحاظ عاطفی از هر نظر تامین بودم. با وجود اینکه آدم شوخ طبعیه اما به شدت بهانه گیره طوری که خودش هم به این اخلاقش اعتراف میکنه و همیشه میگه من آدم طلبکاری هستم. شوهرم باوجود اینکه خیلی من رو دوست داره سر کوچکترین کارها از من بهانه میگیره.اگه مثلا یک لحظه دیر واسش چایی بیارم، غذا باب میلش نباشه و...مثلا گوشه چشمش باد کرده بود به جای اینکه بگه وای ببین چشمم چی شده میگه چی شد تو از صبح تا حالا این چشم منو ندیدی. ومشکل بدتر اینکه به هر شکلی که شده تمام اشتباهاتش رو دوست داره گردن من بندازه که بعد بگه تو اینطوری و اون طوری. خیلی خنده داره که مثلا اگه دیر به دانشگاهش برسه میگه صبح تو پیراهن منو اتو زدی طول کشید دیر صبحانه خوردم دیر راه افتادم در صورتی که اون در حال انجام کاراش بود که من اتو میزدم. من انقدر با آرامش باهاش بخورد میکنم و بهش محبت میکنم که خودش میگه هیچکس جز تو تحمل من رو نداره ولی واقعا من هم دارم کم میارم. من نمیدونم برخورد درست با همچین آدمی چطوره لطفا کمکم کنید.
واقعا ببخشید که طولانی نوشتم اما به راهنمایی تون احتیاج دارم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید