با سلام
من 27سالمه و یک سال و نیمه ک ازدواج کردم.همسر مرد خوبیه ولی ی سری اشکالات داره.
از نظر مالی اونا از ما کمی بهتر هستن.ولی از نظر تحصیلات و... خانواده من خیلی بالاترن.
بخاطر همسرم حاصر شدم بیام تو بدترین شرایط اب و هوایی زندگی کنم ک بتونیم مستقل بشیم.تو سختیا کنارشم و تنهاش نذاشتم.ولی هیچوقت نمیگه زنم پشتمه فقط میگ خانوادم.
اصلا تو فکر پس انداز نیس و منو حرص میده.عروسای خودمون یا خاهرای اون طلا دارن ولی شوهر من علاوه بر اینکه برام نخرید اونایی ک داشتم هم فروخت.خیلی خجالت میکشم از خانوادم.
و نمیدونم با این شوهر چکار کنم.تو فکر همه هست الا من.وقتی پیش خانوادش هستیم اصلا انگار منو نمیبینه.
هیچوقت حق با من نیس.خانوادش خیلی وقتا رفتار خوبی ندارن باهام ولی اصلا برا شوهرم مهم نیس.بشدت میترسم بچه دار بشم و اونم کمبودای منو داشته باشخ ازطرفی شوهرم بچه میخاد و اصلا ب حرف من ک میگم الان نه گوش نمیده
خیلی خسته شدم از زندگیم.نمیتونم جدا بشم.شرایطش رو ندارم
تورو خدا ی راهکار بهم بدید.افسردگی دارم و برا تنها کسی ک مهم نیس شوهرمه.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید