سلام. من و همسرم حدود یكساله كه از شهرخودمون به یك شهرستان خیلی كوچك اومدیم بخاطر كار همسرم، یك پسر پنج سال و نیمه دارم كه امسال باید بره پیش دبستانی٢، طفلك پسرم خیلی توی این یكسال توی این شهر اذیت شد، نه تفریحی نه مهمونیی نه هیچی، حالا شوهرم اصرار داره ما برگردیم شهر خودمون و اون همینجا بمونه و فقط جمعه ها بیاد از صبح تا شب پیش ما باشه و باز برگرده همون شهرستان،، میگه اینجا اصلا محیط آموزشی خوبی نداره هم از لحاظ آموزش هم فرهنگ....راستم میگه البته من خودم قبول دارم پسرم هم خیلی افسرده شده خودمم همینطور اما هیچ رقمه حاضر نیستم شوهرمو تنها بزارم اینجا بااینكه بهش اطمینان كاملدارم اما بازم نمیتونم هرچی بهش میگم تو اینجا تنهایی كی میخاد صبح یك استكان چایی بده دستت یا غذا درست كنه ، میگه خودم كارامو میكنم. متاسفانه دیروز خبردار شدم خاهرشم بزودی میخاد بیاد توی این شهر برای كار اونم بیوه اس و با بچش زندگی میكنه و فوق العاده تسلط داره روی شوهرم...یعنی بیشتر ازین كه از این بترسم كه شوهرم میخاد زن دیگه بگیره از این خواهرش میترسم، از وقتی اومدیم اینجا خانوادش كلی ازش پول گرفتن چند میلیون ، بااینكه وضعشون خوبه اما نمیتونن درامد اینو ببینن حتما باید ازش بكنن حالا با همه ی این اوصاف اگه منم نباشم دیگه خیلی خوشبحالشون میشه و یك سره میان اینجا دور و برش كه پول جاهاز دخترشونم از این بگیرن....الان من چطور شوهرمو راضی كنم كه دست از بردن من به شهرمون برداره؟ همش میگه بچه بچه.....هرچی میگم پس خودمون چی؟ میگه تو خودخواهی....
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید