2794

عدم تعادل در رفتار همسرم منو سردرگم کرده

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 41659 بازدید

با سلام ، کرشمه هستم من و همسرم هردو ۳۵ ساله ایم ، ده ساله ازدواج کردیم ، من کارشناسی ارشد و همسرم کاردانی داره ، شغلش آزاده درآمد خوبی هم داره ، من توی دانشگاه تدریس میکردم از بس ایراد میگرفت و سرکوبم میکرد خونه نشین شدم وعده داد برام آموزشگاه کامپیوتر تاسیس میکنه که هیچوقت عملیش نکرد ، هر بار میگفتم میخوام کار کنم میخندید میگفت تو نیاز به کار نداری ، من نیاز دارم تو اجتماع باشم ولی اون نمیذاره به هر بهونه جلوی پیشرفتمو میگیره ، از لحاظ مالی برای منو دختر سه سالمون خرج میکنه ولی به سبک خودش ، مثلا هر هفته مارو میبره رستوران اما اگه بگم برای منو دخترم طلا بگیر میگه لازم نیست بریز بپاش واسه دوستاش میکنه ولی اگه بگم میز غذاخوری بگیر میگه پول واسه وسیله چوبی هدر نمیدم ، سالی چند بار مارو مسافرت میبره اما حاضر نیست واسه منو دخترم پول سپرده کنه ، کلا دست منو خالی میذاره تا محتاجش باشم ، به نظر خودم همسر من فقط یه دوست پسره برام ! فقط موقع سرخوشی و خوبیش با منو دخترمونه و تمام ! هرشب حدود پنج شش بار رابطه جنسی ازم میخواد منم بخاطر اینکه به من و زندگیمون دلگرم بشه تحت هر شرایطی قبول میکنم گاهی اوقات وسط غذا درست کردنم ، یا دارم با کسی صحبت میکنم یا وسط مهمونی یا تو باغ ، اگه باهاش راه نیام بداخلاقی میکنه ، قهر میکنه ، بعد باید برم نازشو بکشم ، اونم منو پس میزنه هل میده ! رفتار زشت میکنه ، اصلا حمایتم نمیکنه اگه مریض بشیم میگه خودتون برید اگه کسی ناراحتمون کنه فقط تماشا میکنه بعدم میگه به من مربوط نبود ، لباساشو میشورم ، خونه همیشه دسته گله ، دستپختم به گفته خانواده اش تکه ، از لحاظ زیبایی عالیم ، هر روز یکی دوبار لباس عوض میکنم چون تنوع طلبه تیپایی میزنم گه خودش غش میکنه ، تو سکس سنگ تموم براش میذارم ولی هر بار بهش احتیاج دارم یا چیزی میخوام با صراحت رد میکنه و مخالفت میکنه ، تنها زمان ابراز عشقش به من تو رابطه جنسیه ، بجز اون زمان اصلا باهام حرف نمیزنه ! شب تو رابطه قربون تصدقم میکنه صبح سر یه خواسته من که مثلا گفتم جمعه تولدمه چیکار کنیم ؟ میگه برو طلاقتو بگیر ! این شده بازیه هر روزش یا میگه برو طلاق بگیر یا میگه ولت میکنم میرم ! من خیلی از این تناقض رفتاریش گیج شده ام ، یک ساله اینطوری شده قبلا خیلی بهم احترام میذاشت ،اینقدر بیپرده بهم فحاشی نمیکرد ، راستش منم خیلی خسته شده ام وقتی گریه میکنم و اون با خشونت تمام سرم داد میزنه بعد جلوی دیگران خودشو مهربون و عالی نشون میده در آسانسور برام باز میکنه ازش بدم میاد ! بهش میگم تو شب و نیمه شب و دم صبح و روز و هر وقت منو میخوای من با رضایت میام راضیت میکنم تو هم وقتی من چیزی ازت میخوام قبول کن من که خارج از توان تو چیزی نمیخوام ازت ، مثلا بهش میگم بچه تو آپارتمان۷۰ متری دغ میکنه شب زودتر بیا ببریمش پارک ، وایمیسته فحاشی کردن و تهدید به طلاق، بعد که منو ناراحت و تحقیرکرد ، شب میاد سراغم ! اونقدر از خودم بدم میاد که با وجود بی احترامیهاش میپذیرمش ! به دو دلیله یکی اینکه خودمم تو رابطه جنسی گرمم و به رابطه نیاز دارم (البته به بخش رمانتیکش نه رفتارای خشن و برگرفته از فیلمای پورنو که تماشا میکنه ) دوم اینکه اگه بهش جواب مثبت ندم میره سراغ شبکه های پورنو خودارضائی میکنه ، خیلی ناراحت میشم وقتی جلو چشم من این کارو میکنه ! لطفا منو راهنمایی کنید ، رفتم مشاور میگه ازدواجتون هیجانی بوده بعد میگه تو این ده سال و تو بلاتکلیفی زندگی کردی و گفت شوهرت دسته بندی کرده تو رو تو بخش لذایذش گذاشته توقع نداشته باش بشینه پیشت چایی بخوره  حرف بزنه یا برات هدیه بگیره ! به نظر شما من باید چیکار کنم خیلی تلاش کردم یه دفتر گذاشتم خصوصیات خوبشو نوشتم مرتب ازش تشکر میکردم قربون تصدقش میکردم بدتر شد ، وهم برش داشت که خیلی از من بالاتره در صورتیکه اصلا اینطور نیست ، امروز صبح باهم رابطه داشتیم بعد سر برنامه تولدم یهو شروع کرد به فحاشی و گفت هیچکاری نمیکنم من آزادم هرجا دلم بخواد میرم طبق معمول در و کوبید و رفت ، عادت داره از صبح ساعت شش میزنه بیرون اگه آشتی باشیم واسه نهار میاد در غیر اینصورت  تا یک شب نمیاد  که منو تنبیه کنه مثلا ، منم دخترمو مدارکامو برداشتم اومدم خونه بابام گفتم دیگه از این همه عدم تعادل و بی احترامی خسته شدم ، از این همه استرسی که بهم میده ، من اصلا تو زندکی با شوهرم خوشحال نیستم همیشه یه پرده غمناک رو دلمه ، مشروب میخوره ، تو سکس اذیتم میکنه ، تا بگم چرا پیشمون نمیمونی شبم خونه نمیاد ، اهل عذر خواهی نیست ، خیلی از خصلتا رو از بعد از ازدواج شروع کرد نشون داد اما این یا برو طلاق بگیر یا ولت میکنم میرمو از پارسال شروع کرده الان من نمیدونم چطور یه تنه میتونم این زندگی رو وصله کنم از طرفی وقتی میام خونه پدرم آرامش میگیرم دلم میخواد ازش طلاق بگیرم تا با دخترم یه زندگی جدیدو شروع کنم ، دارم کلاسای آرایشگری میرم میخوام سالن بزنم تا بتونم خرج خودمو دخترمو بدم ، دلم میخواد با دخترم تو آرامش باشیم ، بامهربونی محبت زندگی کنیم شاد باشیم پارک بریم دخترمو کلاس بذارم خودم کار کنم تو اجتماع باشم ممنون میشم اگه راهنماییم کنید 🌹

پاسخ مشاور

مشاور پیش از ازدواج و زوج درمانی

دوست گرامی توصیه می‌کنم برای حل و فصل مشکلات‌تان حتماً از یک رواندرمانگر کمک حرفه‌ای د‌ریافت کنید.
از طرف دیگر برای اقدام به جدایی عجله نکنید و تصمیم شتابزده نگیرید. مزایا و معایب جدایی را واقع بینانه و مسئولانه بسنجید.
ادامه ی زندگی مشترک شما منوط به اصلاح و ترمیم رابطه است در غیر اینصورت در فضای آزارگر-آزار بین باقی می‌مانید و دچار مشکلات بیشتری می‌شوید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha