عشق همسزم بعد ازدواج کم رنگ شده است

می خوام یه چند روزی برم خونه ی مادرم نمیدونم کارم درسته یا نه البته واسه قهر نمیرم

برم یا نرم

الانم زنگ زد حال جواب دادن بهشو نداشتم

با خودم خلوت کنم. نیاز دارم فک کنم

تا دیروز حس میکردم یکی از ادمای خوشبخت منم

اما الان این حسو ندارم

مغزم کار نمیکنه

خنثی شدم

نمیدونم چیکار کنم و لازمه که تنها باشم تلکلیف خودمو با خودم روشن کنم

دیشب یه اتفاقی افتاد 

فهمیدم که همسرم زیاد دوسم نداره

منی که زندگی مو پای عشقی که داشت گذاشتم 

باهاش ساختم 

دیشب گفت دیگه مثل اوایل دوست ندارم

در حالی که من بیشتر از اوایل اونو دوس داشتم

قبل از عقد بهش گفتم که مهمترین چیز توی زندگی واسم عشقه

اگه روزی نباشه پس منم نیستم

خب الان اون اتفاق افتاده

همسرم مرد خوبیه

اما منم واقعا زن خوبیم

حالا میفهمم چرا رفتاراش عوض شده سرد شده دیگه بهم نمیگه دوسم داره و بغلم نمیکنه اصلا تا من نرم سمتش نمیاد سراغم

نگو اقا دیگه مث اوایل دوسم نداره

بعدش برگشت گفت الانم دوست دارما 

اما حرف اولش منو کشت

شبشم بغلم کرد 

ولی واقعا حالمو بهم میزد 

گفتم خوابم میاد