با سلام و خسته نباشید.
من 7 سال هست که ازدواج کردم و یه دختر 3 ساله دارم. همسرم مدیر عامل یه شرکته و خودم هم کارمندم. همسرم شهرستانی هست و تمام خانواده اش شهرستانن و کسی رو تهران نداره. همسرم آدم بدی نیست . به من و دخترم می رسه . اما خوب اخلاق بد کم نداره. نمی خواهم بگم من خوبم که نیستم. بدی هم دارم اما رفتار بد همسرم داره آزارم می ده. کم اورم با یه دختر سه ساله چه کار می تونم کنم. جای برگشت ندارم اما توان ادامه هم برام نمونده. همسرم من یه آدم بدبینه. مغرور و کم حرف. وجه اجتماعی خیلی خوبی داره به دیگران خیلی کمک می کنه. برای خانواده اش اگر لازم باشه بدون اغراق جون هم می ده یه پدر پیر داره که براش می میره همه جوره ساپورتش می کنه . پولی و روحی. تمام تعطیلات باید بریم پیش پدرش. بدون پدرش هیچ جا مسافرت نمی ره حال پدرش چند سالشه 85 سال. فکر کنید من بدبخت تمام مدت با یه مرد پیر باید هم دم باشم که تا الان بودم و هیچ وقت حتی یک بار هم نگفتم چرا بهش محبت می کنی یا چرا هر جا می ریم هست. وقتی می ریم شهرستان با من خونه خانواده ی مادری و یا پدری من نمی آید می گه پدرم تنها است. و من تمام این مدت صبر کردم. حالا مشکل این نیست بد بینه تمام مدت باید بگم کجا می رم چرا می رم با کی می رم کی رسیدم. گوشیم هم تمام مدت دستشه و من رو چک می کنه باز مشکل این هم نیست اوکی من مشکلی ندارم هرجور دوست داره چک کنه. مشکل اینه که خیلی زود قهر می کنه و خیلی دیر آشتی. با من حرف نمی زنه نمی گه چشه فقط سکوت و سکوت. سکس تعطیل حرف زدن همون دو کلمه ای که به زور می گفت تعطیل همه چیز. بعد حالا بزنه این وسط ما بخواهیم بریم خونه خانواده من لج می کنه و نمی آید. باور کنید خسته شدم. به خدا خیلی تحقیق کردم باهاش ازدواج کردم اما اون موقع این نبود همین که عقد کردیم خودش رو نشون داد. حالا نه راه پس دارم نه پیش چه کار کنم. چه جوری با یه آدم مغرور که همیشه حق باهاش می شه کنار اومد. به جان دخترم من یک بار تا الان باهاش قهر نکردم. من یه مقدار پول پس انداز دارم که اون می دونه. چند وقت پیش بهش گفتم می خواهم مامان خونه خرید 30 میلیون بهش بدهم. البته مامانم 5 سال پیش نزدیک 60 میلیون به ما قرض داد تا خونه بخریم. البته همسرم هم خیلی ود پس داد.
من پول رو به مادرم دادم اما به همسرم دوباره نگفتم. چند رو ز پیش پرسید چی شد. من گفتم سند زدن منم 30 میلیون دادم. حالا باهم قهره. بابا مگه پول خودم نیست دوست دارم آتیشش بزنم. بابا به خدا نمیتونم نفس بکشم تمام مدت تحت کنترلم. به خدا خسته شدم. بهش هیچی نگفتم عذر خواهی کردم گفتم ببخشید یهوی شد و من نتونستم بهت خبر بدهم اما خوب مغرور و از خود راضی و ساکته دیگه حرف نمی زنه فعلا 4 روزه قهره داره دیوانه می کنه منو. چه کار کنم تو رو خدا کمکم کنید. یه آدم که دکتری داره به عالم و آدم مشاوره می ده اما زندگی رو به کام من تلخ کرده. یه آدم که تو شبانه روز دو بار اسم من به زبونش نمی آید. یه آدم که فقز داره با موبایلش کلش بازی می کنه یا بی بی سی می بینه. یه آدم که دوست نداره بره خرید که مسافرت نمی ره بدون خانواده اش یه آدم که خیلی راحت با من قهر میک نه بی خیال این همه گذشت من بی خیال. فقط تفکرش اینه که پول داره موقعیت اجتماعی داره و این که همه می گن خیلی خوبه توهم برداشته که خیلی خوبه. خوب اگر خوبه پس چرا من کم آوردم. چرا دیگه نمیتونم. چرا این بار که قهر کرده دلم می خواهد بزنم زیر همه چیز و برم. چرا.
جواب سکوت مهربونی نجابت من اینه . اون با هر کس دیگه هم ازدواج می کرد همین بود. فقط شاید نفر مقابلش مثل من سازشکار نبود و خیلی زود ولش می کرد می رفت. من نرفتم به امید روزای بهتر. حالا یه دختر دارم چه کار کنم . چه کار کنم چه کار کنم.؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید