سلام خسته نباشید. یه سوال داشتم. من یک سری وسواس فکری دارم که خودمو اذیت میکنم. البته دارم پیش مشاورهم میرم و سعی میکنم که بهتر بشه و احساس میکنم رو به بهبود هستم ولی خیلی آروم. مدتی میشه با پسری دوستم که از آشنایان هستند. قبلا شخص دیگری تو زندگی ایشون بوده اما تو زندگی من نه. خیلی همدیگرو دوست داریم و حتی همه تلاششو میکرد تا کارش درست بشه.همیشه تو همه سختیا کنارم بود و هست و تنهام نمیذاره. احساساتشم خیلی راحت میگه مثلا هم بهم میگه دوست دارم هم تو عمل ثابت میکنه. اما مدتیه نسبت بهم سرد شده و کمتر مسیج میده... خب من میدونم که کاری که مطمئن بود حتما براش جور میشه و از این طریق سربازیشم راحت تر میرفت جور نشده و همه چیش بهم ریخنه... امتحانای ترمش هم که دانشجوی دکتری هست هم شروع میشه... دیگه مثل قبل بهم نمیگه دوست دارم فقط مشکلی برام پیش اومد که بهم مبگفت اگه میخوای بیام ببرمت دکتر و هر شب با یه زنگ یا اس ام اس فقط حالمو میپرسه.
ازاش 2 بار تو 2 هفته پرسیدم هنوز من رو دوست داری؟ دفعه اول گفت آره این چه حرفیه... و دفعه دوم گفت من فقط حالم خوب نیست
رابطه هامون با خانواده همدیگه هک شکر خدا خیلی خوبه... مادر من عاشق اون و مادر اون هم از خداشه من عروسش بشم
حالا سوالم اینه که: من پیش مشاور رفتم و بهم گفت مردا برعکس ما خانوما اهل حرف زدن نیستن خیلی و خیلی درباره مشکلاتشون حرف نمیزنن و وقتی مشکل دارن ترجیح میدن تنها باشن و من نباید از دستش ناراحت بشم.فقط بهش فرصت بدم و اینکه گفت اگه هنوز دوست نداشت حالتم نمیپرسید و براش مهم نبودی چون یه شخصیتی که داره اینکه اگه یه چیزیو از ذهنش بخواد پاک کنه بهو این کارو میکنه و کم کم و با هیچ کس تعارف نداره.
شما نظر و حرف مشاور من رو قبول دارین؟ نظر دیگه یا راهنمایی دیگه میتونین بکنین منو؟
پاسخ باسلام قطعا لازمه كه براي بررسي بيشتر و ريشه اي علت اين افكار ،زمان شروعش حيطه اين نگراني هاو اينقدر فاجعه سازي كردن و حال بد با مشاور حضوري پيگيري كنيد در مواقعي كه اين حجم از نگراني وجود داره كه د...
سلام خسته نباشید 11ماه ازدواج کردم بطورسنتی باخانواده ایی که ازلحاظ فرهنگی درسطح پایین هستن وافکارقد
پاسخ سلام دوست عزیز به سن خودتون و همسرتون اشاره نکردید وقتی دونفر با دو فرهنگ و دو سبک تربیتی متفاوت باهم ازدواج میکنند این تفاوت فرهنگی در همه زمینه ها خودش رو نشون میده روانشناسان از 4سال اول زندگی مشت...
پاسخ سلام ، از اینکه ما را انتخاب کردید سپاسگزارم، دوست عزیز اطلاعاتی که دادید کافی نیست ،اگر مواردی را که خدمتتون عرض می کنم در مورد شما صادقه باید به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنید:* نيازی نافذ، فراگي...
ناراحتی از مسخره شدن شوهر وسواسی
پاسخ سلام همراه عزيز ✋🏻ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديدشوخی حالت مثبت در ذهن است و موقعی ايجاد ميشود كه فردی موضوعی ناهمخوان ،غير منتظره يا سرگرم كننده را بگويد يا انجام بدهد يا موقعيتی با همين توصيف برا...
مریم خانم لطفا ادامه ی سئوالتان را در بخش کلینیک بپرسید تا بتوانم پاسخ دهم.
دوست گرامی سئوال را مجددا به بخش سئوالات کلینیک بفرستید پاسخ خواهم داد
بله دقیقا من ترس هایی دارم چون پدرم رو در سن ۹ سالگی از دست دادم ترس از دست دادن ایشون روهم دارم.
درباره سوال اولتون من ۲۵ سالمه و ایشون ۳ سال بزرگتر. دانشجوی دکتری هستند و من ترم آخر فرق لیسانسو کارمند یک شرکت بصورت قراردادی
مدت زمان آشنایی ماهم که قبل از به دنیا اومدن ما خانواده ها آشنا و فامیل بودند و ما ۷ ساله باهم صمیمی شدیم ولی اینکه بخواهیم باهم دوست باشیم و برای ازدواج صحبت کنیم یک سال شده. بله درباره آینده کلی باهام صحبت کرده و متعاقبا من هم صحبت کردم. خانواده هامون هممیدونن رابطرو اما اینکه درباه ازدواج صحبت کردیم در جریان نیستند.قبلش به صورت خیلی معمولی دوست بودیم. چشمحتما کارهایی که شما فرمودید رو عمل میکنم و قراره مشاورم برای غلبه به ترس هام بهمکمک کنه. مشکل من الان اینه که چون اون به دلیل نداشتن کار و سنگینی درس و نا امیدی بهم ریخته رابطش چند روزه با من سرد شده و من شک کردم که آیا هنوز منو دوست داره؟ ازش پرسیدمگفت آره اما حالم خوب نیست. ولی من هنوز نگران هستم