2794

خشم و گستاخي دختر ٦ ساله ام

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 123 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام

دخترم ٥ سال و ٩ ماهشه، دختر مهربون، خلاق، شاد و پرانرژيه و نسبت به سنش درك و قدرت تحليل خوبي داره.

اما ٣-٤ ماهي ميشه نسبت به من كه مامانشم وقتي عصباني و ناكام باشه گستاخي و بي ادبي ميكنه و ميزنتم، براش هم فرقي نميكنه كجا باشيم ، چه تو خونه چه تو جمع 

مثلن ميكه اگه همين حالا اين كار رو نكني ليوان چايي ميريزه رو آيپدت اينجوري نگاه كن دستم ميخوره بهش و ميريزه

يا در حالت خشم و با امتناع من از خواسته اش مواجهه ميشه ميگه ازت بدم مياد من نميخوام باهات زندگي كنم و تو مامانم باشي، اون دست زشتت رو نزن به وسايلم و از اينجور اظهار نفرت ها

هميشه از وقتي كه خيلي كوچولو بوده براي هر كاري كه ازش ميخواييم بايد توضيح بديم و تا قانع بشه و يا بايد هميشه يه ترفندي تو آستينمون داشته باشيم تا اوضاع بدون كشيده شدن به لجبازي  پيش بره، اصولن حرف شو نيست، اما قوانيني هم داره كه خودش هم رعايت ميكنه البته با نظارت ما ، مثه ساعت خوابش ، كنترل در خوردن هله هوله، زمان بندي ديدن تي وي مسواك و اينحور چيزا 

لباس هاش رو خودش انتخاب ميكنه دخالت من در اندازه ي پيشنهاده اگر نه يه لباس پوشيدن ساده به راحتي تبديل به كارزار ميشه

گاهي وقتا زمان ندارم و انتظار دارم وقتي كاري رو ازش مي خوام بدون چرا و اگر و نه كه لغات مورد علاقه اش هستن انجام بده اما ساده ترين فلان كار رو بكن از طرف ما ١٠ دقيقه اي زمان ميبره تا به سرانجام برسه

من نگرانم گستاخي اش تو سنين بالاتر همچنان بمونه و روابط ما با دختركمون دچار تنش و اشكال كنه

مدتيه كه رفتارهاي خودم خصوصن در حالت خشم رو كنترل و تصحيح كرده ام و صبورانه تر و بي تفاوت نسبت به بي ادبي هاي دخترم  برخورد ميكنم

اما ، متاسفانه گاهي دخترم اونقدر ادامه ميده به لجبازي ها و گستاخي هاش تا من از كوره در برم بعد انگار آب سرد ريختن رو آتيشش أروم ميشه و تا چند روز هم ممكنه رفتارهاي معقول تر بشن و بعد يهو روز از نو روزي از نو

من متوجه ي رابطه ي معنا داري بين رفتارهاي بدش و لمس آلت تناسليش تو اون برهه زماني شده ام كارتون هاي كه ميبينه رو كنترل ميكنم  و سعي ميكنم باهم ببينيم.

اغلب احساس تقصير ميكنه و يا گاهي ميگه من بي ادب و بدم ، يا ميكه من خنگم يا زشتم 

در حالي كه بسيار زيباست و باهوش و شاد و اهل دوستي با بچه ها و ارتباط با بزرگترهاست.

من واقعا مستاصل و افسرده شده ام باور كنيد هر روز تقريبن از صبح يه بچه ي پنج ساله مدام باهام لج ميكنه و بي ادبي و گستاخي ميكنه نسبت بهم و من كاملن خودم رو  باختم و روح و جسمم رنجور و خسته است 

پاسخ مشاور

مشاور روانشناسی کودک و نوجوان

سلام
ناراحتیه شما با توجه به شرایطی که توضیح دادید قابل درکه. موقعیتی پیش اومده که واقعا شما رو خسته و مستأصل میکنه. البته جای خوشحالیه که نگران تربیت فرزندتون هستید واینکه اینقدر با ریزبینی مسائل رو می بینید، مي تونيد در تربيت فرزندتون موفق بشید. اما برای اینکه بتونم کمکتون کنم باید از بین موارد متعددی که در سوالتون مطرح کردید یک یا دو مورد که بیشترین شکایت شماست و بیشتر باعث بروز مشکل میشه رو بهم بگید. 

لطفا این موارد رو توضیح بدید که : خشم و عصبانیت دخترتون معمولا بی دلیله یا دلیلش معقول نیست و یا بعد از ناکامی عصبانی میشه؟
انجام ندادن یا دیر انجام دادن کاری که ازش می خواید، کتک زدن شما، حرفه بد زدن به شما، گستاخی و حاضرجوابی نسبت به شما، انجام رفتارهای مخرب مثل خراب کردن عمدی چیزی(ریختن چای روی آیپد)، راضی نبودن از خودش و احساس تقصیر کردن، اینا همگی موارد جداگونه و مختلفیه که ازتون می خوام یک یا دو موردشو که پررنگ تره و مشکل بیشتری ایجاد میکنه بهم بگید که راجع بهش بتونم راهنماییتون کنم. مورد دیگه ای که باید توضیح بدید اینه که چه رابطه  ی معنا داری بین لمس آلت تناسلی  و رفتارهاش دیدید؟ در کدوم رفتارها بیشتر این حالتو دیده شده، این کار چقدر و به چه شکل  و چه زمانی انجام میشه؟
لطفا برای اینکه مجددا همکاران سوال شمارو به من اختصاص بدن، اسم بنده رو توی سوالتون بیارید. 
با تشکر

تجربه شما

login captcha

سلام خانم بهاره مويدي عزيز

ممنونم به خاطر پيگيريتون و كاش لااقل مامان خوبي باشم از اين به بعد چون اگر من درست رفتار ميكردم كه قاعدتن نتيجه اين نمي شد :(

راستش من همين حالا اين ساعت از شب نااميد و گريانم از بهانه جويي هاش كه از صبح شروع شد و در نهايت دوبار فرياد زدم-از خودم بدم مياد كه نمي تونم خونسرد باشم- و تا وقتي كه خونسرديم رو حفظ ميكنم تحمل بدقلقي هاي بچه ام هم برام خيلي راحت تره

٢ ماه اخير من بيشتر وقتم و فكرم رو روي موقعيت يابي خشم و گستاخي دخترم گذاشته ام. متاسفانه متوجه شدم هنگام خشم دخترم آينه ي منه، همونجوريه كه من وقت عصبانيت حرف ميزنم و رفتار ميكنم و خوب چون اون بچه است بي پروا تر از من رفتار ميكنه.

عصبانيتش اغلب دليل داره، خواسته هاش كه اجابت نميشن نسبت بهم اظهار نفرت ميكنه و خب زود پشيموون ميشه اما حرف هايي كه اينجور وقتا ميزنه خيلي تلخن. مثال ميزنم براتون امروز ميونه ي راه گفت برگرديم خونه من ظرفم رو بردارم گفتم ديگه خيلي خيلي دور شديم امكان نداره، اصرار كرد و گريه كرد ، گفتم نه و شروع كرد با صداي بلند گريه كردن و گفتن اينكه من يه مامان بي مصرفم و كاش بچه ي من نبود بعدش هم يهو جوري شالم رو از سرم كشيد كه سرم به عقب پرت شد و نزديك بود با عابر تصادف كنم من سرش داد و فرياد كردم ، مي دونم هر دو از صبح درگير ثبت نامش بوديم و خسته بوديم اما من هم از صبح تمام مدت با آرامش و درايت نق و نوق هاش وگاهي پرخاشش رو  از سر گذرونده بودم.

گاهي كه ميرم دنبالش كلاس ورزش يا زبان از رفتارهاي بد و لجبازي هاش با خودم متوجه ميشم كه روز خوبي تو كلاس نداشته، و اغلب شب قبل خواب كه كنارشم تعريف ميكنه كه چه اتفاقي افتاده بوده تو كلاس.

يكي از بدتريم موقعيت هامون وقتيه كه با دختر دايي ٤ ساله اش و زن داي و داييش هستيم لجبازي هاش خيلي شديده ، تمام مدتي كه ما با اونهاييم داره باهام ميجنگه، من رو از خودش ميرونه و در عين حال انگار تو رابطه با اونها هم در عين اشتياق و تلاش سرخورده است و من واقعن نمي فهمم مشكل از كجاست و چرا وقتي با اونهاييم از من بدش مياد و اينقدر افسارگسيخته رفتار ميكنه.

انگار يه عشق و نفرت توامان نسبت بهم داره كه تو بروز هر دو موردش خيلي شديد عمل ميكنه.

فقط تا زماني كه من اقتدار توام با احترام و تحمل دارم اوضاع به تشنج كشيده نميشه ، البته دخترم حداقل ٣ بار پشت هم با بي ادبي كردن و گستاخانه رفتار كردن محك ميزنه منو  اما در نهايت تسليم و آروم ميشه كه بعضي روزها چند بار پيش مياد اين چرخه و بعضي روزها ممكنه اصلن پيش نياد.  

من خيلي ميترسم كه اينجور بي احترامي هاش نسبت بهم براش عادي بشه و واقعن نمي تونم حتا دوران نوجوونيش رو تصور كنم كه چه پيش مياد بينمون

در مورد لمس آلت تناسليش، من متوجه شدم وقتي من سرم شلوغه و روزهاي دخترم كمي به بطالت ميگذره و نمي تونم زياد براش وقت بذارم و اغلب وقتي داره كارتون نگاه ميكنه پيش مياد كه خب همين وقت نذاشتن من يكي از عوامل مهم لجبازي ها و بدقلقي هاي دخترمه  

مثلن دو هفته ي پيش وقتي داشت كارتون سفيد برفي ميديد متوجه شدم كه بدنش رو با يه دست لمس ميكنه و يه دستش هم زير بلوزش روي سينه اش بوده- كه اين وضعيت دستش ممكنه كاملن اتفاقي بوده باشه و من حساس شده ام-

اين موارد كم پيش مياد چون تا متوجه بشم اوقاتش رو با بازي و و نقاشي و.. با خودم و خودش پر ميكنم.

ما تو خونه هيچ يك از شبكه هاي سريال ماهواره رو نمي بينيم، و ديدن فيلم و سريال اونم به زبان اصلي هم كه بعد از خوابيدن دخترم ميبينيم و من از اين رفتارش شوكه شدم واقعن

دخترم خيلي خيال پرداز و با احساسه و يكي از سرگرمي هاش داستان گوييه من كارتون هايي با مضامين پرنسس و پر از روابط احساسي رو كم كم حذف كرده ام و تصميم دارم از اول تابستون هم يه ورزش رزمي بذارمش كه كمي تعديل بشه و شايد هم خشمش رو تو جنب و جوش ورزش رزمي بتونه خالي كنه نمي دونم اين كار درسته يا نه

و اينكه شما پيشنهاد ميديد بذارمش مهد كودك از صبح تا ظهر كه همبازي داشته باشه؟ البته از اول مهر ميره كلاس اول و هيچوقت هم قبلن مهدكودك نرفته.

باز هم يه دنيا ممنونم از توجهتون، اميدوارم پراكنده گويي نكرده باشم چون به شدت آشفته ام و تو ذهنم هزار اما و اگر هست.





سلام

خانم بهاره مويدي عزيز

ممنونم به خاطر پيگيريتون و كاش لااقل مامان خوبي باشم از اين به بعد چون اگر من درست رفتار ميكردم كه قاعدتن نتيجه اين نمي شد :( 

راستش من همين حالا اين ساعت از شب نااميد و گريانم از بهانه جويي هاش كه از صبح شروع شد و در نهايت دوبار فرياد زدم-از خودم بدم مياد كه نمي تونم خونسرد باشم- و تا وقتي كه خونسرديم رو حفظ ميكنم تحمل بدقلقي هاي بچه ام هم برام خيلي راحت تره 

٢ ماه اخير من بيشتر وقتم و فكرم رو روي موقعيت يابي خشم و گستاخي دخترم گذاشته ام. متاسفانه متوجه شدم هنگام خشم دخترم آينه ي منه، همونجوريه كه من وقت عصبانيت حرف ميزنم و رفتار ميكنم و خوب چون اون بچه است بي پروا تر از من رفتار ميكنه.

عصبانيتش اغلب دليل داره، خواسته هاش كه اجابت نميشن نسبت بهم اظهار نفرت ميكنه و خب زود پشيموون ميشه اما حرف هايي كه اينجور وقتا ميزنه خيلي تلخن. مثال ميزنم براتون امروز ميونه ي راه گفت برگرديم خونه من ظرفم رو بردارم گفتم ديگه خيلي خيلي دور شديم امكان نداره، اصرار كرد و گريه كرد ، گفتم نه و شروع كرد با صداي بلند گريه كردن و گفتن اينكه من يه مامان بي مصرفم و كاش بچه ي من نبود بعدش هم يهو جوري شالم رو از سرم كشيد كه سرم به عقب پرت شد و نزديك بود با عابر تصادف كنم من سرش داد و فرياد كردم ، مي دونم هر دو از صبح درگير ثبت نامش بوديم و خسته بوديم اما من هم از صبح تمام مدت با آرامش و درايت نق و نوق هاش وگاهي پرخاشش رو  از سر گذرونده بودم.

گاهي كه ميرم دنبالش كلاس ورزش يا زبان از رفتارهاي بد و لجبازي هاش با خودم متوجه ميشم كه روز خوبي تو كلاس نداشته، و اغلب شب قبل خواب كه كنارشم تعريف ميكنه كه چه اتفاقي افتاده بوده تو كلاس. 

يكي از بدتريم موقعيت هامون وقتيه كه با دختر دايي ٤ ساله اش و زن داي و داييش هستيم لجبازي هاش خيلي شديده ، تمام مدتي كه ما با اونهاييم داره باهام ميجنگه، من رو از خودش ميرونه و در عين حال انگار تو رابطه با اونها هم در عين اشتياق و تلاش سرخورده است و من واقعن نمي فهمم مشكل از كجاست و چرا وقتي با اونهاييم از من بدش مياد و اينقدر افسارگسيخته رفتار ميكنه.

انگار يه عشق و نفرت توامان نسبت بهم داره كه تو بروز هر دو موردش خيلي شديد عمل ميكنه.

فقط تا زماني كه من اقتدار توام با احترام و تحمل دارم اوضاع به تشنج كشيده نميشه ، البته دخترم حداقل ٣ بار پشت هم با بي ادبي كردن و گستاخانه رفتار كردن محك ميزنه منو  اما در نهايت تسليم و آروم ميشه كه بعضي روزها چند بار پيش مياد اين چرخه و بعضي روزها ممكنه اصلن پيش نياد.  

من خيلي ميترسم كه اينجور بي احترامي هاش نسبت بهم براش عادي بشه و واقعن نمي تونم حتا دوران نوجوونيش رو تصور كنم كه چه پيش مياد بينمون

در مورد لمس آلت تناسليش، من متوجه شدم وقتي من سرم شلوغه و روزهاي دخترم كمي به بطالت ميگذره و نمي تونم زياد براش وقت بذارم و اغلب وقتي داره كارتون نگاه ميكنه پيش مياد كه خب همين وقت نذاشتن من يكي از عوامل مهم لجبازي ها و بدقلقي هاي دخترمه  

مثلن دو هفته ي پيش وقتي داشت كارتون سفيد برفي ميديد متوجه شدم كه بدنش رو با يه دست لمس ميكنه و يه دستش هم زير بلوزش روي سينه اش بوده- كه وضعيت دستش ممكنه كاملن اتفاقي بوده باشه و من حساس شده ام- 

اين موارد كم پيش مياد چون تا متوجه بشم اوقاتش رو با بازي و و نقاشي و.. با خودم و خودش پر ميكنم. 

ما تو خونه هيچ يك از شبكه هاي سريال ماهواره رو نمي بينيم، و ديدن فيلم و سريال اونم به زبان اصلي هم كه بعد از خوابيدن دخترم ميبينيم و من از اين رفتارش شوكه شدم واقعن

 دخترم خيلي خيال پرداز و با احساسه و يكي از سرگرمي هاش داستان گوييه من كارتون هايي با مضامين پرنسس و پر از روابط احساسي رو كم كم حذف كرده ام و تصميم دارم از اول تابستون هم يه ورزش رزمي بذارمش كه كمي تعديل بشه و شايد هم خشمش رو تو جنب و جوش ورزش رزمي بتونه خالي كنه نمي دونم اين كار درسته يا نه

و اينكه شما پيشنهاد ميديد بذارمش مهد كودك از صبح تا ظهر كه همبازي داشته باشه؟ البته از اول مهر ميره كلاس اول و هيچوقت هم قبلن مهدكودك نرفته.

باز هم ممنونم از توجهتون، اميدوارم پراكنده گويي نكرده باشم چون به شدت آشفته ام و تو ذهنم هزار اما و اگر هست 






پرسش ها و پاسخ های مشابه

ورم پای چپ از مچ تا انگستان

پاسخ با سلام از نظر وجود لخته بايد بررسي شود

هزینه کارشناس دادگستری چقدر است؟

پاسخ با سلام هزینه و دستمزد کارشناس بر مبنای موضوع تخصصی کارشناسی و در موارد ارزیابی ملک به قیمت و برآورد کارشناس طبق فرمول خاص صورت می گیرد که بصورت کلی و بدون در نظر گرفتن ملاکهای فوق قابل محاسبه نیست . ...

حاملگی با فیبروم ساب موکوزال با گسترش اینترمورال

پاسخ سلام دوست عزیز نگران نباشید فیبروم در بارداری معمولا رشد نمی کند به همین علت فیبروم مشکلی برای بارداری شما به وجود نمی آورد بهتره استراحت کافی داشته باشید واز فعالیتهای زیاد وسنگین و پیاده روی زیاد و ...