سلام 26 سال سن دارم و 3 سال که ازدواج کردم شوهرم خیلی دوست دارم اما اصلا از زندگیم راضی نیستم . ی سری اخلاقهایی داره که برای من قابل درک نیست مثلا میخواد تسلط کامل به من داشته باشه و همه تصمیمیات من طبق پیروی از اون باشه برای هر چیزی اون باید اجازه بده .جدا از این خیلی بددهن و عصبی است . توی هر جمعی باشه براش مهم نیست خیلی بی احترامی میکنه . حتی شوخی هاش هم با بی احترامی . هرچی باهاش حرف میزنم که تغییر کنه اصلا فایده نداره . کم کم دارم دلسرد میشم توروخدا کمکمک کنید .
رسیدن به انتها و عمق این سؤال، ممکن است به شما در یافتن یک راه حل کمک کند. اگر جوابی نیافتید، از همسر خود دربارهی علت رفتارش سؤال کنید، اما مطمئن باشید که در زمانی که هردوی شما آرام هستید با برخوردی مهربان و صمیمی این کار را انجام دهید.
مکالمهی خود را با کلمهی “من” یا “ما” به جای “تو” انجام دهید. مثلاً به جای گفتن “تو اخیراً بیادب و پرخاشجو بودهای” به او بگویید ” ما اخیراً اختلافات زیادی باهم داشتهایم ” و یا ” من اخیراً از چیزی رنجیدهام و امیدوارم بتوانیم راهحلی بیابیم که برای هردوی ما خوب باشد.”.
ویژگیهایی که باعث علاقه مندی شما به یکدیگر شده را به یاد بیاورید .
ویژگیهایی که باعث علاقهی شما به همسرتان است و یا روزهای خوب از رابطهتان را به یاد بیاورید. هرچند وقتی از همسرتان به خاطر چیزهای خوب در زندگی تشکر کرده و این تشکر را به او نشان دهید.
هرگاه مکالمهی شما با خشونت و بیادبی همراه شد، شما میتوانید به جای تمرکز بر ناراحتی ها، با یادآوری روزهای خوش لحن کلام را تغییر دهید. این را وظیفهی خودتان بدانید که هرزمان که ممکن است یک واکنش خوب و سازنده داشته باشید.
عقبنشینی نکنید و از نظر احساسی غیرقابل نفوذ باشید.
اگر خشونت او از خانه هم بیرون رفته و اکنون با دوستان و آشنایان اینگونه رفتار میکند، و یا به سطحی رسیده است که شما را واقعاً ناراحت میکند، باید با او یک مکالمهی صمیمی برقرار کنید.بجای متهم ساختن او به رفتار بدش، احساس خود نسبت به رفتارش را به او بگویید. همهی قدرت خود را جمع کرده و شخص بزرگتر در این رابطه باشید. این مداخله و رفتارتان باید با احترام، صداقت و احتیاط باشد.
همسر خود را در یک موقعیت خوب قرار دهید.
هنگامی که با احترام و ملاحظه با همسرتان برخورد میکنید، شانس یک واکنش خوب و با محبت از سمت او را بیشتر میکنید. این رفتار باملاحظه را در خانه ادامه دهید و با نتایج آن شگفتزده شوید.
موفق باشید
خیلی وقتا دلم میخواد جدا بشم اما خیلی دوستش دارم نمیتونم . ولی وقتی خیلی دلم میرنجه ببیشتر قوی میشم برا این کار . هر چی هم بهش میگم عزیزم فکر زندگیمون باشم اجازه ندیم زندگی که با عشق به وجود اومده بخاطر غرور ازهم بپاشه اما میگه برا من مهم نیست . من راحتم
سلام عزیزم مرسی از پاسخگویی صمیمانتون . خداروشکر بین ما اعتماد هست اما متاسفانه من بخاطر رفتارای بدش خیلی اذیت میشم روز به روز رفتارش بدتر میشه البته هر چند که فشار کارمون خیلی زیاد صبح تا شب ی سره سرکاره شغلش آزاده . من درک میکنم اما به هر حال منم نمیتونم اخلاق تند و توهین های مدام تحمل کنم . در حقیقت اون اصلا من نمیبینه . شاید اشتباه از رفتار من است که خیلی بهش وابسته ام اصلا طاقت دوریش ندارم و هر جوری با من رفتار کنه به هیچ عنوان نمیتونم قهر کنم اما اون برعکس .