سلام من و همسرم در حال حاضر خیلی مشکل داریم با هم با عشق ازدواج کردیم ولی الان...یه بچه یه ساله دارم از وقتی بچه اومده اختلافاتمون بیشتر شده،خانوادش دخالت میکنن آزار میدن با حرفاشونو رفتارشون ولی شوهرم حاضر نیست بپذیره اگرم قبول کنه هیچ عکس العملی نشون نمیده منم عصبی میشم بحث میشه نمیدونم چکار کنم از لحاظ روحی داغونم افتضاحم نیاز به کمک دارم حتی نمیدونم مشکلاتمو چحور بیان کنم خیلی خسته و داغونم
سلام
من سی سالمه و همسرم سی و سه،حدود شش ساله ازدواج کردیم،بله از اول دخالت میکردن منتها من خیلی اهمیت نمیدادم ولی الان واقعا آزار میبینم از دخالتاشون،مثلا رفت و آمد با خانواده من دخالت میکنن و دوست ندارن ما زیاد بریم آخه ما تو یه شهری جدا از خانوادمیم،حتی روی تماس تلفنی من با خانوادمم حساسن جوری بیان میکنن که بد نشن پیش همسرم و تاثیر خودشونم میزارن،مثلا اگه همسرم پول برای من خرج کنه پدر شوهرم مدام میگه خرج اضافی دارین و متاسفانه هر چقدر هم به همسرم میگم لزومی نداره همه چیزو به خانوادت بگی زیر بار نمیره و میگه من اخلاقم اینجوریه،یم پدر شوهرم جلوی خودم ایراد از خانوادم میگیره حرفای درستی نمیزنه و من ناراحت میشم جواب میدم،یا اگه پسرشون کار خطایی بکنه یا کاری بکنه که ضرری داشته باشه منو متهم میکنن که مقصر تویی،الانم که تو تربیت بچم دخالت میکنن و میگن کلا بچه مال ماست تو چکاره ای،واقعا دیگه کلافه شدم نمیدونم چکار کنم.