سلام و خسته نباشید خواهشمندم کمکم کنید من ی ازدواح ناموفق داشتم بدون بچه با کسی دوست شدم الان نامزدم البته من اشاره کنم خودش از اول قصدش ازدواج بود من نبودم ولی بعد من قصدم ازدواج شد و یجورایی هلش دادم بیاد جلو اومد خواستگاری و نامزدیم فقط من واقعا مرددم از رفتارش ایشون اینکه تماس نمیگیره خیلی کم در صورتیکه ما رابطمون نزدیک بود از اول ولی تماس نمیگیره خیلی تو دار شده و حس بی توجهی بمن دست داده من دورم ی شهر دگه اونم ی شهر دیگه رابطمون تلفتیه کاهی دیداری بنظر شما نباید از من باخبر باشه بهم زنگ بزنه خسته شدم از این کاراش و اینکه اصلا بفکر نیست بمن میگه بفکرم الان ی٦ ماه نامزدم ولی نه خواهراش و هیچ کسی جز یبار مادرش فقط خالمو پرسید حس میکنم جایی ندارم حس میکنم زورکیه ناراحتم بهم توجه نمیکنه من خیلی تنهام و با ی شکست از قبل روحم زخمه خودمو سر گرم میکنم ولی این خلا تو وجودم هست خواهش میکنم بگید چیکار کنم همش میترسم اگر بره و ولم کنه یا همین جوری بلا تکلیف باشم چیکار کنم ضربه نخورم خواهش مندم بگید واقعا کارش درسته ؟ من چه حایگاهی دارم ؟ حرفاشو میبهم میزنه برای اینده گفته تا مرداد ولی من حس خوبی ندارم چون نه خونه داریم نه عقدیم سنمم هم کم نیست تلفناش محدوده و کم شده از اول کم بودو نوسان داشت واقعا دوست ندارم بهش هم میگم ولی هیچ تغییری نمیبینم من چیکار کنم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید