دوست عزیز یه مثال داریم که مارگزیده از ریسمون سیاه و سفید میترسه،اونقدر شما تجارب تلخ داشتید که اعتماد به نفس خودتان را از دست دادید،اینکه از اول اینگونه بودید یا طبق شرایط و رفتارها اینگونه شدید جای بسی تامل است،در یک پیام و چند جمله نمیتوانم پاسخ بیشتری بدهم،اما این وسواس نیست،بلکه ندیدن هاست،شما را نادیده گرفتند و خود واقعیتان را گم کردید،شما نیاز دارید تا فردی استعداد ها و توانایی های شما را یادآوری کند؟درست بیان کردم؟
برای ادامه درمان و موفقیت و پیدایش اعتماد به نفس از دست رفته نیاز به مشاور و مطالعه دارید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید