2794

سلام 


پسری هستم 22 ساله

7 سالم بود پدر مادرم جدا شدن ( به دلیل اعتیاد پدرم )

تا 10 سالگی پیش مادرم بودم تا اینکه ازدواج دومش رو کرد 

من تا ۱۲ سالگی تونستم تحمل کنم اون مرد رو و به مادرم گفتم من میرم پیش بابام هرچی باشه بهتر از اینجاس

و رفتم پیش بابام که خونه مادرش زندگی میکرد 

یعنی من بودم و مادر بزرگ و پدر بزرگ و عمه و عموعه پیر دیوونه و بابام که همیشه معتاد و کارتن خواب

خلاصه ۱۳ سالم شد عاشق یه دختری شدم زندگی واسم عوض شد و همه چی رنگی شد 

۱۵ سالم بود عمم منو دختره رو باهم دید و گفت یا با اون باشه برو بیرون یا ولش کن بمون منم وسایلم رو جمع کردم زدم بیرون از خونه 

تا اینکه اونم خیانت کرد رفت من رفتم تو شیشه و گل و هشیش و ...

گذشت 

۱۵ تا ۱۸ 

۳ سال عجیب و ترسناک و پر از هیجان وتلخ تو زندگیم بود و هست تا آخر عمر

کارتن خواب شدم و معتاد و رفتم تو ضایعات خلاصه گذشت 

وضعم خیلی بد بود فهمیدم شوهر مادرم معتاد شده مادرم هم معتاد کرده 

مادرم هم کارتن خواب شده بود

بابام هم ک همیشه کارتن خواب بود

تا اینکه ۱۸ سالم بود یه رفیقی که خودشو برده بود از محل ما 

عید بود برگشت منو دید گفت چه کاری با خودت کردی و ...

ما رفتیم باهام به شهرشون تو کارگاه کار کردم و خوابیدم 

۲ سالی هم گذشت 

خلاصه الان من پول جمع کردم و خونه کوچیکی گرفتم و با وسایل 

و حالا که بعد این همه داستان وقت پیدا کردم ببین اصلا کی هستم 

میبینم که خیلی نابود شدم

و شیشه و گل هم هنوز همراهم هست 

نمیکشم ولی در ماه مجبورم بکشم 

مدرسه هم تا راهنمایی بیشتر نرفتم 

وگرنه دوست داشتم برم میخام الان برم پیش روانشناس ولی نمیخام قرصی شم


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۲ جنسیت مرد شغل کارگاه چاپ وضعیت تاهل مجرد
! سوال در انتظار پاسخ است .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید


نظر شما
login captcha