مشکلات کاری و مالی با خانواده شوهر

سلام خسته نباشید،من ۳۹ سالمه شوهرم ۴۰ سالشه، ده سالی هست با هم ازدواج کردیم،به دلیل شرایط مالی و خانوادگی  خودم و شوهرم بچه دارم نشدیم به اصرار من ،شوهرم سالهاست با پدرش در یک مغازه کار میکنه و حساب کتابشون تقریبا از هم جداست ، در سالهای مجردی هزینه هایی تو خونه پدرش میکرد،اما به مرور زمان با پیرتر و مریض تر شدن پدرش پولی که تو خونه پدریش خرج میکرد بیشتر بیشتر شد، من خودمو تو مسایل مالی و خانوادگی شوهرم دخالت ندادم هیچ وقت ،ولی خانواده اش به پسرشون جرات شکایت ندارن و هر وقت مشکلی با اون دارن منو تنها گیر میارن شکایت میکنن،بارها گفتم من نمیتونم دخالتی بکنم حرف بزنم فردا کاسه کوزه ها سر من میشکنه که تو روابط خانوادگی مارو بهم زدی!!! واقعا شوهرم از چشمم افتاده  همش به جدایی فکر میکنم و کارم به دکتر اعصاب رسیده.مشکلاتی که با خودش دارم یک طرف ، ادا و اصول ها و نیش و کنایه های مادرشوهر خواهرشوهری  وتوقعات خانواده اش و اینکه منو گیر میارن غر میزنن و منت میذارن کم خرج میکنه  ،مغازه خودمونه منتی سر ما نیست و ازینجور حرفا و خشمشونو رو من میریزن یک طرف،به شوهرم میگم بیا کارتو جدا کن میگه سنم رفته بالا ، تازه تو کارم جا افتادم  ،وقت کار جدید راه انداختن نیست،بابامم پیر شده نمیتونه پول دربیاره نمیشه ولش کنم  هر دومون بهم نیاز داریم دهن منم اینجوری  میبنده ،میگه حرفای مامانو خواهرمم بیخیال شو محل نذار، از طرفی من یه ارث مادری مختصری دارم خیلی خواسته هامو ازون انجام میدم به شوهرمم کمک میکنم گاهی، منظور اینکه هیچ جوره راحت نیستم تو زندگیم نه مالی نه اخلاق شوهرم و خونواده اش ،شوهرم داره سعی میکنه تعادلی برقرار کنه ولی نمیتوته و فشار روش زیاده  ،من موندم چکار کنم تحملم خیلی خیلی کم شده