سلام وقتبخیر
من۲۳سالمه به خواست خودم زود ازدواج کردم والبته دوتا بچه هم پشت سر هم یعنی دخترم ۳سال ونیم و پسرم ۲ساله است که ناخواسته شد
تمام خوشی های زندگیم به دلیل بی پولی پدرم و خساست همسرم نابود شد از عروسی و شب چله ای و...که نداشتم تا کلی سرکوفت خوردن بخاطر ایرادات نابجا از جهازم
همسرم دائم بی دلیل وبه خاطر حرف مردم که الکی یه چیزی میگن غرغر میکنه با اینکه الان ما ۴ساله سرخونه خودمونیم بازم بهانه میگیره مثلا فلانی گفته زنم فلان چیزو داره تو جهازش کلان اخلاق خاله زنکی داره که خانوادگی هم هست
هچ راه صحبتی هم باهاش وجود نداره که متقاعد بشه یا مثلا لجبازی بی دلیل میکنه من از صبح تا شب با بچه ها سرو کله میزنم دیگه وقتی میخوابن دلم میخواد ۱ساعت برای خودم باشم ولی اقا با اینکه از صبح بیکار ور دل مامانش بوده میاد بیدارشون میکنه یا الکی گریشونو درمیاره مثلا میگه من رفتم که اونا پشت سرش گریه کنن ماهم میایم یا حرف بد یادشون میده کلان هیچ کنترلی روی هیچی ندارم چون نع حرف گوش میکنه نع چیز دییگه
از بی پولی که توش گذاشتم خسته ام با اینکه داره ولی نمیده وقتی هم میگم انقدر غر میزنه فلان بدهیو دارم از دروغ که با خودم میگم غلط کردم فقط ساکت شو
نمیدونم چیکار کنم گاهی احساس میکنم یه نفر مغزمو داره فشار میده وکاری از دستم برنمیاد بدون اینکه دست خودم باشه سر بچه ها خالی میکنم که چند برابر ناراحت میشم بعدش
گاهی فکر میکنم دیوونه شدم
ممنون میشم کمکم کنین
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید