2794

من فرزند دوم خانواده م ابجی بزرگمه ازدواج کرده از وقتی یادم میاد تمام خاهر هام باهام مشکل داشتن یادمه یه روز از کرم خواهر بزرگم ب صورتم زدم عروسی دعوت بودیم با ناخون و چنگ تمام کرم رو از صورتم پاک کرد نشسته بود رو سینه م با چنگ کل کرم پاک کرد مبادا ذرع ای بمونه ۴ سال از من بزرگ تره الان ک ازدواج کراه یکم باز بهتر شده حالا مشکل اصلیم با خواهرام هست یکی ۴ سال کوچیک تره ازم اون یکی ۸ سال کوچیک تره ازم خیلی عذابم میدن مثلن بی دلیا داد بیداد میکنن ک من صبحونه نباید بخورم یا مثلن کیک بابام گرفته نباید من بخورم شاید فک کنید اون چیز یا صبحونه کمه نه فقط دلش نمیخاد من بخورم  

اون که ۴ سال ازم کوچیک تره کلی چیزا بد بد راجبش دیدم راجب خونه خالی با دوست پسرش نصیحتش کردم که نکن بچه ای اصلن دهنم باز موند در مورد خونه خالی تو گوشیش دیدم خلاصه نصیحتش کردم به هیچ کس نگفتم یه هفته گذشت قهر کرده بود خونه ابجی بزدگم رفته بود ک اره اون دختر ینی من به اون حسودم و رفته بود ب اون گفته بود پیاما منو خوکده دقیق داستان خودش پای من گذاشت 

صبح تا شب بیرونه مامان بابام ک میان اونا چند نفرن میگن من بیرون بودم منو سیاه و کبود میکنه پدرم کیف میکنن 

ساعت ۱ شب کرد بیرون با باکس گل و لواشک اومد خونه پدر و مادرم خواب بودن من یه کلمه نگفتم بهشون دیدم فردا مامانم حمله کرده میگ اون خواهرات گفتن تو کردی بیرون نصف شب هر چی قسم بخورم من نبودم اونا تعدادشون ببشتره حرف اونو باور میکنن 

اون یکی ک ۸ سال از من کوچیک تره با پسرا دوست میشه عکسا منو میفرسته چت سکسی میکنه خجالت میکشم حتی بگم چ کلمات زشتی 

اسم منو بهشون میگ شهرمون کوچیکه همه همو میشناسن من دیگ تحمل ندارم بخدا ابرو برام نزاشتن  تو خونه پولا پدر مادر حتی مهمون ها میدزدن بعد دست ب یکی میکنن میگن ما دیدیم این برداشته  قایم کرده 

تو خونه اگ گوشنی بخورم دیگ دعواس میگن تو نباید غذا بخوری اگر مامانم یه غذایی درست کرد ک من دوس داشتم کل خونه رو هوا چرا غذا مورد علاقع اون درست کردی 

یه پسر عمو داشتم از بچگی عاشقم بود هر روز بهش پیام میداد میگفت‌ایدا فلان فلان شده هست 

یه مدت با پسری دوست بودم چون میدونستم پیام هام میخونن اسمش رو اسم دخترونع سیو کرده بودم هر روز میگ تو همجنس بازی با دخترا دوستی 

انقدر از بدی شون بگم حد حساب ندازه 

من چکارشون کنم شهر کوچیکی هستیم به سرم میزنه تلافی کنم هیج حسی ندارم بهشون

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل .. وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

این میدان جنگ حاصل دست ه مادرتونه..اگر روابط تلخ و بدو اکثر اوقات جنگه.این مادرتون هست که فاجعه ساخته..حتما از یک مشاور کمک بگیرید و اینکه کارهای خواهرهایتان به شما مربوط نمیشود‌لطفا در روابط آنها ورود نکنید. خودتان از جدال دوری کنید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha