خواهر من دولتی شهر دیگه آورد نرفت بعد آزاد هم انتخاب کرده بود اونم دیگه رفت اینو بگم رشتش دوست داره وماجرا کلی اینه که خواهر من از سگ و گربه میترسه حتی پارک اینجور جاها هم نمیاد فقط جاهای بسته
اینجا که گفتم همه چسببدن به قسمت پزشکی اصل ماجرا که ترسش بود ول کردن گفتن ولش کن دوست نداره
تراپی روانشناس با همه هم صحبت کردیم درست نمیشه شما راهکاری دارین❤️
خودش هم دیگه خسته شده میگه میشه میترسم یک حیوان بیاد نزدیکم همش این استرس دارم یا اگه بیاد نزدیکم تا دو سه شب خواب میبینم
اینجوری از کل جامعه عقب می مونه سر کار نمیره دانشگاه نمیره که سگ و گربه نبینه همش میترسه حتی بیرون رفتن ساده روهم نمیره
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید