2794

احساس گناه دارم و راه جبران و اثر کارم چیست

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 47 بازدید

سلام  موردی که اتفاق افتاده که من برایش خیلی احساس گناه میکنم در کل من دچار اضطراب و حملات پنیک و افسردگی از قبل این ماجرا هم بودم. من چهار سال پیش با دختر بچه 8 ساله داخل خانه تنها بودم و گفتم بیا پتو بازی و با لباس بودیم کامل و اون دراز کشید و من پتو انداختم رویش و رو صورتش هم انداختم  و اومدم رویش در حد دو ثانیه پایم به رون و نزدیک زانو اش میکشیدم و بدنم تکان میدادم دو ثانیه هم نشد که منصرف شدم و بعد که از زیر پتو اومد بیرون با خنده میگفت حالا نوبت منه و منم اون لحظه حس کردم اگه بگم نه بازی در ذهنش غیرطبیعی میشه گفتم باشه و من دراز کشیدم و پتو رویم و اون اومد و خودش تکون میداد و می‌خندید و چند ثانیه بود و گفتم کافیه و دیگه اینکار انجام ندادیم . بعد من رفته بودم رو کاناپه دراز کشیده بودم و پتو روی ام بود و اون دختر بالا سرم بود بهش گفتم لوپم بوس کنه و بوس می‌کرد و میگفتم بازم بوس کن و من زیر پتو داشتم عمل اسمنا انجام می‌دادم پاهایم دراز نکرده بودم که از رو پتو مشخص باشه عمل استمنا، بلکه مشخص نبود چکار میکردم و میگفتم لپم ببوسه و چند بار اینکار کرد که یکهو دوید رفت طرف در خانه و در خانه باز کرد و به خانه اشون نگاه می‌کرد ... من رفتم دنبالش ترسیدم بره تو کوچه ماشین بزنه بهش اومد تو و رفتیم داخل و نشست رو مبل و رفتم سمت یخچال و گفتم شله زرد میخوری خندید گفت نه مرسیی و دیگه گذشت و کاری نکردم و خیلی پشیمون شدم و استغفار کردم و از خدا خواستم ببخشه منو... چند روز بعدش که اومد خونمون با بچه ی ما بازی کنه وقتی تنها شدیم خیلی ریلکس و راحت گفت تو رو شیطون گولت زد و من هم تا این گفت شرمنده و دستپاچه شدم و سرم تکون میدادم و بلند شدم رفتم چون دوست نداشتم در موردش صحبت کنه. اون دختر بعد ها بار ها اومد خونمون و چند شب خوابید بخاطر بچه ای فامیل و سعی کردم بهش خوش بگذره کارتون می‌دیدیم بازی میکردیم و میخندیدیم و نسبت بهم حس بدی نداره یبار سر انجام کاردستی اش از من نظر خواست و گفت چون تو خوش سلیقه هستی نظرت بگو  و یا از سالاد و ژله درست کردنم چون دعوت میشه خونمون تعریف کرده دو باری یعنی خواستم بگم حس بدی از من نداره.... لطفا بگید وظیفه من چیه و یه روانشناس کودک این کارها بچه رو تحلیل کنه و بگه تا چه حد آسیب دیده آیا فراموش کرده یا یادشه؟ ممکن تا ابد تو ذهنش باشه و اذیت بشه؟ بزرگ شه دچار اختلال میشه؟ من ازش معذرت خواهی کنم بعد چهارسال؟ به صورت کلی ازش معذرت بخوام با هدیه دادن نه که اتفاق رو جزئیات بگم اینکار کردم فلان... نمیدونم شما راهنمایی کنید بهترین روش چه هست و چه جملاتی بگم ؟ و گاهی میگم نفهمیده اگه معذرت خواهی کنم ممکن یادش رفته و یادش بیاد با حرفم خراب کنم قضیه رو  گاهی میگم پس چرا ترسید و رفت سمت در شاید از اینکه گفتم بوسم کن و دراز بودم معذب شده و رفته دم در؟؟ چون وادارش اصلا نکردم و با لحن آروم میگفتم بهش که بوسم کن . و اون که گفت تو را شیطون گولت زد میگم شاید منظور همون که گفتم ازش خواستم چندبار بوسم کنه گفته یا نه پی به قضیه برده....؟ از طرفی هم میترسم به کسی گفته باشه یا در آینده بگه این موضوع رو و دردسر ایجاد بشه... نمیدونم لطفا راهنمایی ام کنید من وسواس فکری هم دچارم و شش ماهه متوجه کارم شدم و احساس گناه دارم و کابوس در این مورد میبینم و اذیت میشم خیلی. از ویژگی ها دختر جسور و حاضر جوابی هست در کل و خوش قلب هست چه قبل این ماجرا چه بعدش، یعنی تغییری در رفتارش بعد اون ماجرا ندیدم.

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن وضعیت تاهل مجرد
! سوال در انتظار پاسخ است .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha