عرض سلام و خسته نباشید من قبلا خیلی ادممعاشرتی و اجتماعی ای بودم و کلی دوست اشنا و داشتم و همش بیرون و مهمونی و گشت گذار اما الان چند وقته احساس میکنم میخوام رو خودمتمرکز کنم میخوام روی زندگیم و مهارت هامتمرکز کنم و برای اینکار دوست دارماز همه دور باشم دلم نمیخواد با کسی زیاد حرف بزنم دلم میخواد یجایی گم و گور شم و وقتی برگشتم موفق تر و بهتر شده باشم بی نقص باشم دلم نمیخواد حتی با خانوادم حرف بزنم دوست دارم اونا از خونه برن بیرون یا مسافرت تا من تنها باشم متاسفانه شرایط مستقل زندگی کردنو ندارم برای همین شبا نمیخوام تا کسی مزاحمم نشه و سکوت به کارام بپردازم اما مادرمم جدیدا برنامه خوابش مثل من شده و پا به پای من بیداره و من اصلا اون تایم تنهایی خودمو ندارم دیگه قبلا که دلم نمیخواست تنهام میزاشت و میرفت الان که میخوام بره میگهنمیرم واقعا تحمل هیچکسو ندارم دلم نمیخواد با کسی حرف بزنم دلم میخواد فقط تنها باشم اما شرایطشو ندارم واقعا نمیدونم چیکار کنم و اینکه الان تو دوران عقدم هستم و یک هفتس با همسرم حرفی نزدم و جوابشونمیدم بهش گفتم نمیخوام با کسی صحبت کنم یمدت ولی هی پاپیچم میشه واقعا خسته شدم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید