2794

سلام و وقتتون بخیر، من و نامزدم چند سالی هست که هم رو میشناسیم و خیلی به هم علاقه داریم و باوجود این که هردومون یک بیماری مشترک (دوقطبی) داشتیم و وضع من نسبتا حادتر بود ولی بخاطر اون و علاقه‌ای که بهش داشتم قرص رو گذاشتم کنار و درسام رو نسبتا سر و سامون دادم (امیرکبیر بودیم جفتمون) و با وجود این که دانشجو بودم سر کار رفتم (هرچند چیز خاصی نیست) و تا تونستم امید و ارزو جمع کردم برای فردامون، حتی چند باری چند تا استارت‌آپ هم زدم که اکثرش رو خودم تنها مجبور شدم پیش ببرم و خیلی هاش بنا به یه سری دلایلی فیل شدن.

ولی نامزدم اصلا انگیزه‌ای برای زندگی نداره، با وجود این که میتونه و میدونم میتونه که تو هرچیزی که میخواد موفق بشه و پیشرفت کنه اما حتی علاقه ای برای تغییر روند درمانیش و تلاش برای بهبود هم نداره. خیلی از کارا رو میتونه انجام بده ولی ترجیح میده چند ماه حسرت انجام ندادنشون رو بخوره جای این که یکی دو ساعت بیشتر وقت بذاره و به مسئولیت هاش برسه و من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم

مسئله صرفا کار نیست، من میخوام اون مادر بچه هامون باشه و مطمئنم بهترین مادر دنیا میشه ولی خودش میگه این مسئله بعدا باعث جداییمون میشه چون هیچ‌کس دوست نداره مادر بچه هاش یه آدم مرده باشه

واقعا دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم که کمکش کنم تو یه سال و خورده‌ای اخیر تقریبا تو درس و کار و زندگی و کتاب خوندن و هرچیزی که فکرش رو بکنین تا تونستم متد های مختلف رو تست کردم که شاید یکم انگیزه بدم به زندگیش و یکم طراوت زندگیمون رو بیشتر کنم ولی تقریبا میشه گفت هیچ چیزی تغییر نکرده و صرفا دوز قرص هاش بیشتر شده...

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت مرد شغل برنامه نویس وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

جناب خودتان را خسته نکنید نامزدتان همینی که هست.. اگر می‌پذیرید ادامه دهید اگر نه که زندگی و انتخاب جدیدی داشته باشید.. دوتا آدمی که دستهایشان شکسته نمی‌توانند بهم کمک کنند.. شما توانستید چون میزان و شدت در شما متفاوت بود. در شما اتفاقا کمتر بود... عشق در شما انرژی ایجاد کرد اما ایشان تغییر نخواهد کرد و اگر تغییر کند خیلی کوتاه مدت خواهد بود.. واقعیت را ببینید و تصمیم درست اتخاذ کنید. 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha