مواقعی ک تو خونه تنهام حتی میل به غذا خوردن ندارم کافیه یه نفر پیشم باشه تا از انجام ساده ترین کارها لذت ببرم حتی غذای مورد علاقم تنها باشم خراب میشه تا دور بریزم وقتی تنها باشم مدام در حال فکر کردنم حتی ی کاری انجام میدم به خودم میام میبینم تموم شده بدون اینکه خودم بدونم ی جورایی جسمم تو خونه اس ولی روحم ن وقتی تنها باشم مدام گریه میکنم سعی میکنم خوشحال باشم یا حتی عادی باشم ولی نمیشه. پیش خانواده شوهرم زندگی میکنم شرایطم سخته دوس دارم برم از اینجا ولی وقتی به تنهایی زندگی کردن فکر میکنم خیلی ناراحت میشم دوس دارم برم بیرون کمتر تو خونه باشم چکار کنم ینی مشکل من چیه؟؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید