مشکل من با مادرشوهرم

من حدود ۸ سال هست که ازدواج کردم شوهرم از یه خانواده کارگر و معمولی بود و خودم از یه خانواده پولدار .برای ازدواج ما هردو خانواده سعی کردند تلاش کنند و همه چیز بگیرند اما بماند که لج و لجبازی هایی هم بوده .

پدر من به من گفت به جای اینکه برات کلی وسیله به عنوان جهاز بگیرم نصف پول جهازتو میدم بزار برای خونت و پدر شوهرت هم کمک کنه و خونه بخرید و اون زمان پدر شوهر من یه وام ۸۰ میلیونی داشت که ۲۰ میلیون هم گذاشت روش ماهم هرچی طلا داشتیم فروختیم یعنی نزدیک به ۳۰ میلیون با پول طلای خودم پدر من داد بقیه شو پدر شوهرم کلا ۱۴۰ تومن خونمون و اون سال خریدیم و من با بقیه پولی که بابام داد یعنی حدود ۳۰ تومن هم جهاز خریدم اون زمان یخچال سایدم و خریدم ۵ میلیون یعنی با ۶۰ میلیون کل جهازم میشد ۱۲ تا یخچال ساید خرید که الان یخچال ساید حداقل ۱۰۰ تومن هست مارک سامسونگ یا ال جی یعنی به پول الان حدود ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون حالا بماند که قسط ماشینی که با پول های عقدمون خریدیم و تا ۲ سال بابای من نصف به نصف با پدرشوهرم داد .اونا هم همه چی نخریدن ولی چیزهایی که خریدن خوب بود ولی مثلا ساعت نخریدیم ادکلن و چمدان و شمعدان و..‌‌‌‌...ولی من راضی بودم چون میدونستم وضع پدرشوهرم خیلی خوب نیست حتی تلویزیون که داماد میخره رو هم گفتن چون روز اول نگفتید ما نمیخریم و یکی از فامیلای من کادو برامون خرید ‌‌.پول نصب تمام وسایلام و اون زمان خودم دادم چون شوهرم دانشجو بود و باباش همه هزینه ها رو انجام میداد فقط برای اینکه حرفی نباشه و کار انجام بشه حتی وقتی اومدن شیر گاز و نصب کنن گفتن باید گاز اون طرفی بشه و من باز هزینه شو دادم ‌.پدرشوهرم بعد خرید خونه گفت پول ندارم و من و سعید پول های عیدمون و لباس نخریدیم و دادیم که خونه رو رنگ کنن کی الان انجام میده؟ چون برای عقد کنون من آتلیه گرفت پدرشوهرم بابام گفت برای عروسی دیگه باغ اجاره نکنید و همون پشت تالار یه استخر بود فیلمامون و اونجا گرفتیم مم هیچوقت تو روی شوهرم نگفتم کم گذاشتی برام ولی چون بابای من پولدار بوده همه نمیگن ها ولی شوهرم گفته و معلومه توقع داشتن خیلی بیشتر جهاز بده و هنوز بعد از ۸ سال مادرشوهرم همش جلو من به شوهرم میگه سعید فلانی میگه چقدر جهاز داره میخره یا خواهرت ازدواج کنه من چقدر بهش جهاز میدم یا ما برای سارا(من) سنگ تموم گذاشتیم در صورتی که خب اونا هم نقصی داشتن و همش می خواد بگه ما سنگ تموم گذاشتیم ولی نمیگه دست بابای تو هم درد نکنه قسط ماشین سعید و کمک کرد رو خونه کمک کرد و کار مارو کوچیک میکنن امیدوارم منظورم و رسونده باشم من خیلی هربار داغون میشم من فقط ۲۰ سالم بود اون موقع میشستم گریه میکردم که بابا مهمون زیاد دعوت نکن پدرشوهرم پول نداره بده یعنی اینجوری بودم مادرشوهرم کاری کرده که دیگه برام مهم نیستن آدم بد ذاتی نیست ولی زبون تلخی داره و چون تو زندگی خودش اذیت شده همش حرفاش تیکه دار و منظور داره شوهر من برونگراست و هرچی خانوادم بگن و این بدش بیاد سریع واکنس نشون میده و جواب میده حتی یه بار با بابام دعوای بدجور کردن ولی من نمی تونم جواب بدم و همش سکوت میکنم الان ساعت ۴ صبحه و من از فکر و خیال خوابم نمیبره همش به شوهرم‌میگم سعید به مامانت بگو جلو من نگه اگه عروس من اینجوری بود پرتش میکردم بیرون زشته بی احترامی به منه ولی شوهرم اصلا براش مهم نیست همش انگار نمیشنوه بهش میگم منم یه روز جوابشو میدما مثلا شوهر من پاش و عمل کرده بود من سرکار میرفتم یک هفته مرخصی گرفتم که بهش برسم و اصل مریض داری بعد از عمل هفته اوله مادر شوهرم جلو همه میگه سعید کلا ۲.۳ روز خونه خودش بود بعد من بهش رسیدم منکه یادم نمیاد اصرار میکنه میگه مادرشوهرم که نه من تاریخارو یادداشت میکنم شما از روز ۳ ام اومدید خونه ما اگرم رفته باشیم تا ۱ هفته من سرکار نرفتم و به شوهرم رسیدم اصلا خب پسرش بوده با منت میگه و مم حرصم میگیره من درونگرام فقط سکوت میکنم همین باعث شده من از زندگی سرد بشم با شوهرم بعضی وقتها دعوام بشه چون شوهرم کوچکترین چیزی از خانواده من ببینه به زبون میاره و من ازش دفاع میکنم ولی نسبت به خانواده خودش بیخیاله نمیدونم باید چطوری رفتار کنم جواب بدم؟مثل شوهرم پرخاشگر باشم ؟ سکوت کنم؟ جالب اینجاست یکی از فامیلای شوهرم که تقریبا هم زمان با ما ازدواج کرده بود الکی میگفت من یخچال خریدم مثلا ان تومن دو سه برابر قیمت اصلی ولی چون آدم بی ادبیه کسی جرعت نمیکنه بهش بگه چرا دورغ میگی ولی من از روز اول بابام تو جمع گفت من ۵۰ میلیون می خوام جهاز بدم سال ۹۵ در صورتی که ۶۰ میلیون شد به جز قسط ماشین که کی الان همچین کاری میکنه به جز پول نامزدی و بله برون و اینا مادرشوهرم هرجا اسم از جهاز میاره من آتیش میگیرم احساس میکنم داره با من مقایسه میکنه خب منم اگه سعید خونه میخرید بهترسن جهاز و می آوردم .چیکار کنم من