2794

مشاوره در مورد زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 594 بازدید

سلام وقت بخیر..27سالمه ویک پسر5ساله دارم..دوران کودکی خیلی پرخاشی داشتم پدر و مادرم با هم اختلاف های زیادی داشتن وپدرم بشدت آدم زور گو وپرخاشگری بود..الان که ازدواج کردم وصاحب فرزند شدم خیلی دلم میخواد مثل من زندگی تنش باری نداشته باشه..اما متاسفانه همسرم دوبرابرپدرم عصبی،پرخاشگر ،بد دهن وخسیسی هست واقعا در تربیت فرزندم دچار مشکل شدم..بطور مثال پسرم یه وسیله خطرناکی برداشته من میگم حمله نکن بهش آروم سرش وگرم کنیم از دستش بگیریم اما ایشون میگه تو با این کارات این بچه رو لوس ومامانی می‌کنی انشالله با همون بکوبه تو سرت حالت رو بپرسم تو باید یدونه بهش سیلی بزنی تا بفهمه که انجامش نده...واقعا نمی‌دونم بهتون چطور توضیح بدم...بخاطر اینکه در ماشینو محکم می‌بنده فحاشی می‌کنه داد وبیداد می‌کنه حتی میزنه...رفته بود سوپری دیدم دستانش پره در صندق رو زدم تا وسیله هاشو بزاره راحت شه باد زد و محکم باز شد از اون ور خیابان با داد وبیداد به چه حقی درو زدی کدومتون زدین آدمتون کنم...جلو بچه خیلی حرف های رکیک میزنه مدام فحش وناسزا به هرکس میده حتی به من وپسرمون توهین می‌کنه دهن کجی می‌کنه ومن در جوابش سکوت میکنم...اما هروقت بخام اعتراض کنم بهم توهین می‌کنه ومن و به گریه میندازه وآخرش هم اسمم رو زِر زِرو می‌زاره...هروقت بخام بریم جایی حتما دعوایی راه میندازه حتما..همیشه بهش میگم میریم مهمونی با بچه مهربونم تر باش بهش نپر توهین نکن اون بچس یا بجای بازی با بچه های دیگران با پیرامون باش میگه خیلی خیلی ببخشید گوه موریس به تو نیومده دوست نداری نیااا...به خانواده اش جانم و عزیزم ودورسرت میگردم میگه اما همونجا منو پسرمو تحقیر می‌کنه فحش میده میزنه😔چندین بار خواستم بریم مشاوره ونیامده که تو مریض هستی ودیوانه که میخوای بری من مشکلی ندارم همه آرزوشونه منو داشته باشند و از ازین مسایل...خاستم طلاق بگیرم فقط و فقط بخاطر پسرم نکردم در آینده خطایی دیدن نکن مادرش رفته...

با خانواده ایشون میخایم بریم مسافرت گفتم ببین کوچیکه پنج سالش هست بخدا هیچ درکی از خوب و بد رو نمیدونه باهاش مهربون باش. همانطور که با بچه های فامیل مهربونی وبازی می‌کنی با پسرمون هم بازی کن...گف بخدا اونجا بگی با بچه باش یا بگی بیا بریم بگردیم همونجا جلو جم گوهت میکنم وگردن هر دو تون رو می‌شکنم...هیچکس از اطرافیان من نمی‌دونن ونمخام هم بدونن اما خانواده ایشون می‌دونن اخلاقش اینه بازهم دور سرش میگردم ایوای چنان تپش قلبی دارم فکر میکنم دارم سکته میکنم جز خدا هیچکس ندارم یعنی دارم پشت و پناهی ندارم چکار کنم موندم بخدا.... 

اطلاعات تکمیلی

سن 27 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

سلام همراه گرامی. بینهایت متاثر شدم از خواندن پیام شما چرا که کاملا درکتون میکنم. همسرتان کودکی خوبی نداشته و خودش تحقیر شده هست و روانی ناسالم دارد.. وقتی تحقیر شده و یا کتک خورده چطور میتوانی این انسان در هم تنیده را اصلاح کنید. پسر شما 5 سالشه و مهمترین بخش شکل گیری یک کودک زیر 5 سال هست و در محیط متشنج به این سن رسیده.. شما میفرمایید به خاطر بچم جدا نشده ام حال آنکه به خاطر سلامت روان همین بچه باید تصمیم درستی می‌گرفتید چرا که ادامه دادن با ایشان. پسرتان می‌شود یکی همانند پدرش. می‌شود یک حسن فقط حسن همسرتان را برای من نام ببرید؟ همسرتان تماما پر از خشم و عصبانیت هست و حتی با دارو هم ایشان آرام نخواهد شد. شما مجبور نیستید با یک آدم بیمار ادامه دهید اگر پشتوانه مالی دارید میتوانید جدا شوید این زندگی همانند لیوانی سم و زهر هست که هر روز جرعه جرعه آنرا می‌خورید. برای آسایش و آینده و آرامش خود و پسرتان قدمی بردارید. 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha