ایشون ۲۴ سالشه و من ۲۱ سالمه
ایشون سرباز و من هم دانشجو هستم
دوسال پیش ایشون اگهی استخدام منتشر کرد برای جذب نیرو و من رفتم و از هم خوشمون اومد اوکی شدیم دیگه برای کار نرفتم محیط کارش دختر هست بعد دوسال فهمیدم اگهی کلا دروغ بوده و اون دختر اون زمان رل این اقا بوده و بهش خیانت میکرده و با مردا صحبت میکرده ایشونم از لج اگهی استخدام خانوم گذاشته تا خانوم بکشونه اونجا و الکی صحبت کنه که اون بسوزه ، البته چند سری باهم رفتیم محل کارش اما حس میکنم هنوز باهمن بعد میگه اگه باهاش بودم دیگه تورو نمیاوردم اینجا و از این حرفها و خیلی پشت دختره بد میگه حتی میگه برو باهاش صحبت کن هیچی بین ما نیست فکر میکنم چون میدونه این کارو نمیکنم این طور میگه
رابطه ما از نظر من سرده و ایشون اندازه کافی توجه نداره علت هم مشغله سربازی عنوان میکنه
یبار خیلی خووووبه یبار خیلی بد
دعوامون شده اشتی کردیم گفته ته دلم دوست دارم عصبانیم میکنی سرد میشم و ی حرفایی میزنم اما نمیتونم باور کنم بعد تو این دوسال فقط من بوسش کردم دیگه چیزی بین ما نبوده چند سری خواسته نزدیک بشه نزاشتم میگه که درحد بغل و بوس و لب و شایدم لاپای راحت بشیم اگه هوس بود تاحالا رفته بودم دوسال گذشته هنوز اعتماد نداری ؟ بعد پیش اومده چند سری غیر مستقیم اشاره ریزی به ازدواج داشته هرچی لازم هست بپرسین بگم اما کمک کنید دچار اشتباه نشم خیلی دوسش دارم
راستی دوسال ک باهمیم شاید بگم در حد ۱۲ بار اینا هم دیگرو دیدیم چون پسر مغروری و گفته باید ماشین بخرم الان هم پولش جمع کرده قرار بخره میگه هر روز میبرمت بیرون و هروقت بخوای ماشین بهت میدم رانندگی کنی و این حرفها ..
راستی چون با پدرش مشکل داره نمیتونه زیاد ازش کمک بگیره خودشم سرباز و تازه خودشو جمع جور میکنه و اون محیط کاری هم برای داییش و خودش سرکارگر اونجاست ولی خب دستش به دهنش میرسه ندار نیست که نتونه عقد کنه ؟ در ضمن ایشون فامیل دور داماد ماست
من دانشجو هستم و با مادرم زندگی میکنم پدر مادرم یک سالی هست جدا شدن
یک جورایی اختلاف طبقاتی و فرهنگی هست
واقعا نمیدونم چی کار کنم قبلا شکست عشقی خوردم این اقا پسرم دوست دارم نمیخوام از دست بدم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید