با مادرم مشکل دارم همش منو تحقیر میکنه مسخره میکنه فقط به برادرم که 5 سال ازم کوچیکتره محبت میکنه نازشو میکشه قربون صدقش میره ازش هیچ کمکی نمیخواد ولی من باید صبح تا شب کار کنم وقتی من میرم گوشی بردارم که نگاه کنم همش غر میزنه آخرش میگه گوشی رو بزار زمین دو دقیقه بعد برادرم میره گوشی رو برداره بهش اجازه میده البته اجازه که چه عرض کنم اون اصلا نیازی به اجازه نداره خودش میره برمیداره. توی خونمون چیزی به اسم حریم خصوصی وجود نداره به هیچ عنوان نمیتونم در اتاقم رو ببندم هر وقت این کار رو میکنم جنگ به پا میشه که داری چیکار چیکار میکنی چرا درو بستی و... اجازه اصلاح صورتمو ندارم..توی همه کار های من دخالت میکنه از همین الان میگه باید بری تجربی بری فلان شاخه فلان شغل ولی زندگی منه من قراره درس بخونم نه اون. واقعا دیگه خسته شدم.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید