شکست عاطفی خوردم

سلام 

میخوام داستان آشناییمو بگم

پارسال یه پسرازگروه مشترک مذهبی که بودیم بهم پیام دادسه روز هی پست اینا میفرستادبعدازسه روزبهم گفت میشه اشنابشیم برای امرخیرمن هم قبول کردم خلاصه رفتیم همودیدیم حرف زدیم خونه که اومدم گفت بازهم ببینیم همو.... بعد دوروز دوباره همودیدیم برام گل اورد حرفای عاشقانه میزدتوی قراردوم من به ایشون علاقه پیداکردم اون روز حال عجیبی داشتم خیلی خوشحال بودم یه پیوندعاطفی عمیقی بهش پیداکرده بودم.... توی اون هفته چندین بارزنگ زدیم بهم من هرچی بود گفتم بهش ایرادهامو اخلاقای خوبمو..... همونطورکه من ایشونو خیلییی دوست داشتم ایشونم منوخیلی دوست داشت میتونستم اینواز پروفایلاش وحرفاشونگاهاش بفهمم.... توی همون هفته کم کم بهونه هاشروع شدبهونه های مختلف نمیدونم 14تابایدباشع سکه... یاصبرکن داداشم اول ازدواج کنه بعد.... وسرایناکم کم رابطمونو قطع کردیم.... اما من بعضی وقتاکه دلتنگش میشدم میرفتم پیویش توی همون پیوی رفتنای گاه گاه ازش میپرسیم چیشد یهورفتی وبازهم دلایل مختلف وضع مالیم خوب نیستو.... یه بارم گفت هپاتیت دارم...... اینارو اگه به تنهایی میگفت من میگفتم که داره بهونه میاره اما عجیب ترش اینجابود که پروفایلای دلتنگی وعاشقانه هم میزاشت واین برام عجیب بود که خودش رفتو الانم داره اینارو میزاره....  یه بارم توی بهونه هاش از ایرادام گفت..... 

ذهن من پرازسواله الان هزاران دلیل اورد واون پروفایلای عاشقانه واینکه اون هم منو چک میکرد توی پیام رسان ها..... 

یکساله که نتونستم فراموشش کنم وبه معماهای ذهنم جواب بدم یکساله که هرروزش بایاداون شروع میشع.... من خسته شدم..... دوس دارم بفهمم چرا رفت امااون هیچوقت جواب درستی بهم نمیده😞

بنظرشما اون چرا رفت...... 

چطور فراموشش کنم.... 

ببخشیدطولانی شد❤️‍🩹