من ۲۲سالمه اسمم لیلاس اسم دوست پسرم میلاد ۲۴سالشه ۶سال باهمیم قرار تا ماه بعد برای خاستگاری بیان خانواده هامون موافقن ما همو خیلی دوست داریم و میلاد کاملا عاشق منه و تو این شیش سال هیچ خطایی ازش ندیدم شاید خیلی جاها من اذیتش کردم بهش دروغ گفتم ولی اون منو بخشیده بیشتر از قبل بهم توجه کرده تنها خواسته اش اینه من دانشجوم میخواد دیگه دانشگاه نرم درس نخونم چون محیط دانشگاه دوست نداره خیلی سعی کردم راضیش کنم ولی از اول مخالفت بود تا الان هم که دانشگاه رفتم به اسرار خودم بود نمیدونم چیکار کنم و بابام به شدت اسرار داره من درسمو بخونم و اگه اینو بدونه صد در صد با ازدواجمون مخالفت میکنه نمیدونم چه جوری راضیش کنم و نمیخوام از دستش بدم خودمم علاقه زیادی دارم ادامه بدم و چندین بار بهش گفتم ولی کوتاه نمیاد
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید