2794

ایا من افسردگی دارم؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 376 بازدید

من ۱۵ سالمه توی یه شرایطی وابسته ی مدیر مدرسم شدم اونم به شدت مهربون و خوش اخلاق بود مثل مادر بود برام خیلی ارتباط خوبی باهم داشتیم بغلم میکرد باهام حرف میزد باهاش درد و دل میکردم بوسش میکردم میگف مثل دخترم دوستت دارم و ... خیلی رابطه مون خوب بود خیلی مدارس تموم شد و منم باید از اون مدرسه میومدم بیرون من جدا از مشکلات زندگیم به طور واقعی شکستم کمرم خم شد نابود شدم خیلی اذیت شدم خیلی دو سال درگیر این رابطه شده بودم انگار خود مادرم بود من خودمم دخترم، خلاصه  توی این دوسال من شب رو روزم گریه بود که تموم شه من چکار کنم چون خیلی احساس تنهایی میکردم و واقعا دیگه کسی نبود بغلم کنه یا بوسم کنه  هر روز و شب گریه میکردم وابسته اش بودم خیلیییییییییی الان دوماه از اون روز گذشته ، من خودمم دو ماه اخر مدرسه واقعا حالم بود همش تو افتاب مینشستم و همش گریه میکردم بی قرار بودم احساس میکردم یه چیزیم کمه خیلی حال بدی داشتم اون روزا یهو سرکلاس حالت تهوع میگرفتم سردرد و کلی درد روحی.. گذشت  ، دوماه گذشت چند بار دیدمش ولی خیلی اذیت شدم بعدش چون جدا از مشکلات زندگیم انگار هم از دوریش هم از افسردگی درد میکشیدم باز خیلی تو این دو ماه گریه کردم حالم بدم هر روز و شب گریه میکردم حتی گاه پیش اومده تو حموم موهامو میکشیدم و شده هم به قصد ازار رسوندن به خودم شی تیز کشیدم رو دست چپم ، بی قرار بودم یه مدته الان خنثی شدم هیچ درکی ندارم چی شده احساس میکنم هنوز نرفته خوابشو میبینم کمتر گریه میکنم ولی واقعا خنثی شدم دلم خیلی براش تنگ شده خیلی احساس میکنم افسردم یه مدتم اخلاق بدی داشتم و همش عصبی بودم و کلافه شرایط زندگیم مالی خانوادگی و .. اصلا خوب نیست و از هر لاحاظ تحت فشارم با پدر بزرگ تو یه خونه ام و کلی اذیتم اون روانیه و داد میزنه و دعوا میکنه اون روز از شدت دعوا و اینا سرم گیج میرفت ناخود اگاه گریه میکردم میترسم اخه من نمیدونم چکار کنم حتی شرایط مشاوره رفتنم ندارم من افسردم؟ چی کار کنم نباشم؟اکثر اوقتام تلخم و غمیگن و ناراحت .

ببخشید طولانی شد

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۵ جنسیت زن شغل دانش اموز وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

دختر گلم خیلی متاثر شدم که مادرتان نتوانسته اون محبت و عشق رو بهتان بدهد تا از غریبها آن را طلب نکنید..این وابستگی ها طبق تعریف منابع علمی روانشناختی، فردی که دارای اختلال شخصیت وابسته است نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن دارد که این نیاز در او منجر به سلطه‌پذیری، وابستگی و ترس‌های جدایی و از دست دادن می‌شود.افراد وابسته، عزت نفس اندکی دارند و خود انتقادگری در آنها زیاد است
شما در سن بسیار حساسی هستید و خیلی از احساسات می‌تواند طبیعی باشد ازت میخام له روان‌پزشک مراجعه کنی.واین بک خواهش از طرف بنده هست.شما نیاز به دارو دارید در مدت کوتاهی بهبود پیدا خواهید کرد.خودتان را با کلاس های ورزش.شنا و آنچه دوست دارید سرگرم کنید.درباره عزت نفس مطالب بسیار زیادی وجود دارد مطالعه بکنید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha