روابط عاطفی سرد به همسر

سلام . خانومی  هستم که ۱۸ سال زندکی مشترک دارم .همسرم حساس زودرنج  هستند . از ابتدای زندگی با توجه به رضایت خانواده با ایشون ازدواج کردم اما هنوز که هنوز عاشق او نیستم . چالش زیادی باهم داشتیم تا جایی که الان ایشون با خانواده من قطع رابطه و من نیز با خانواده ایشون رفت و آمدی ندارم . البته این قطع رابطه در حد نداشتن رفت و آمد هست . پدر و مادرم همیشه پشت من بودند . با حمایت پدر و مادرم  تحصیلاتم رو کامل کردم و کارمند هستم که در این بین مخالفت های همسرم و گاها خانواده ایشون بوده .‌همسرم مادرش را هم از نظر مالی تامین می کند و در خرج  کردن برای  زندگی ما بسیار محتاط هست . وسایلی که من دوست داشته باشم رو نمی خرد مگر اینکه خودش احساس کنه لازمه .

پولم رو نمی تونم برای وسایل خونه خرج کنم چون باعث ناراحتی اون میشه و باید حتما رضایت او باشد . همیشه من رو محکوم می کند به بی توجهی و عدم رسیدگی به کارها . 

دقت زیاد دارد و بسیار پر حرف است و همه موارد رو با ریز ترین و طولانی ترین حالت بیان می کند . برروی بچه ها و تربیت به قول خودش حساس است و گاها من را آزار می دهد و بچه ها نیز از حساسیت او اگاه اند .

خلاصه مطلب . خسته شدم . بخاطر بچه ها موندم . اخلاقش آزارم می ده . توجه بیش از حدش به مادرش همینطور . با او صحبت هم کردم اما میگه از نظر مالی توان ندارم . مشکلاتم در سر کار و خانواده زیاد است و نمی توانم . مادر شوهرم هم آدم پر حرف است که همیشه از مشکلاتش و بی محلی دیگر فرزندانش می‌گوید. و انواع مریضی ها را دارد .

احساس می کنم همسرم  به من در زندگی اهمیت نمی دهد . همیشه کلمه ندارم، سر زبان او هست. و برای دیگران ولی برای رضای خدا و عابرو دقت می گذارد .

می خواستم‌برم خونه بابام . تا بفهمه که خسته شدم و زندگی رو تموم کنم . باز صبر کردم بخاطر بچه ها 

ولی فقط خودمو مریض می کنم چون نمی تونم اخلاق  تندش رو ببخشم . روحم رو آزار می  ده .و نمی تونم جوابشو بدم .قیافه ام عبوس می شه که باز اون دلخور میشه .

لطفا راهنمایی کنید .