سلام وقتتون بخیر
لطفا یه راه حل بدید بخدا دارم دق میکنم نمیدونم چیکار کنم
من تازه ۲۴سالم شده
دانشجو هستم
ولی از بچگی اسم شوهر تو گوشم خوندن
یبار من نامزد شدم بعدم ب تفاهم نرسیدیم و تموم شد
ولی اثارش تا مدت زیادی باهام بود
الان ی خاستگار دارم همچین موقعیت خاصی نداره
فقط شغل دارها ،مادرم و خواهرم پاشونو کردن تو یه کفش ک باید قبول کنی
سنت میره بالاتر کسی نمیخوادت
میمونی رو دستمون
بهم میگن تو لیاقت این ادمو نداری تو بی لیاقتی
بار ها و بارها میگن
منم با این حرفا فک کردم بی مصرفم و بدرد نمیخورم و واقعا دیگ هیچوقت شوهر نمیکنم
با زور با خاستگاره حرف زدم ولی الان میفهمم ک نمیتونم
همو نمیفهمیمم
ولی اونا میگن تو بی عرضه ای ، لیاقت نداری باید یکی گیرت بیاد ک اشکتو دربیاره
اینم بگم ک این اقا وسط بحث از بقیه حرف میزنه ک اره حتما فلانی اینجوری هست ک تو اینجوری هستی
نمیدونم راه درست چیه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید