سلام من ۱۸ سالمه و در ۱۷ سالگی عقد کردم و الان نه ماهه ازدواج کردم
توی نامزدی خونواده شوهرم و به خصوص خوده شوهرم خیلی به خونوادم گیر میدادن
بابام وام منو برداشت اونو یه ساله میکوبه سره من
همه چیمون با خونوادش بود هفت صبح میرفتم همه کاراشونو میکردم و مادرش و خواهرش دست به هیچی نمیزدن
و ساعت ده برمیگشتم اتاق خودمون و فقط خوابمون اونجا بود
خونوادش طی این نه ماه خیلی اذیتم کردن مادرش سره پنج ماه ازم بچه میخاست و منو میبرد پیش دعانویس که بچه دار شم
حتی یه دفعه از سفر میومدیم انقد باهام دعوا کردن که نفهمیدم ماشین در حال حرکته و افتادم پایین و دست و پام زخمی شد
شوهرم خیلی بد دهنه همش فحش همش کتک
این سری اومدم خونه مامانم و مامانم زنگ زد شام دعوتش کرد
مامانم شامو گذاشته بود ولی یهو زنگ زد بیا دارم میام دنبالت بیا برای مامانم شام بذار
اومد منو برد میدونستم مامانش یادش داده و خیلی قربون صدقه پسر با کمالات و حرف گوش کنش میرفت
بعدش من رفتم اتاق خودمون سرم درد میکرد خوابیدم
اومد باهام دعوا کرد که نمیزارم بری خونه بابات و با داداشات تماس تصویری بگیر و من گفتم پس منم نمیام خونه مامانت گفت تا قیام قیامت خورد خوراکه ما با بابامه من کفتم نمیخام گفت گوه خوردی منم گفتم خودت خوردی و اومد کتکم زد سیلی هاش خیلی شدید بود و گوشیمو ازم گرفت رفت
بعدش شب که شد منو تهدید به بریدن سرم کرد
تهدید کرد میبندم با تناب به ماشین تا خونه بابات
جای خودشو انداخت و خوابید و من موندم غم و غصه
بعدش صبح مادرش با لحن بد درو کوبید به دیوار گفت زود باش بیا حیاطو جارو کن منی که از دیروز عصر هیچی نخورده بودم
زنگ زدم مامانم اومد دنبالم و رفتم
مادرش گفت زبونش گفته ک.ونش خورده
کلی حرف بارم کرد
حالا من شش روزه اومدم و جای کبودی صورتم رفته
دو شبانه روزم شوهرم خونه نبوده وقتی میاد یه دعا چاپی پیدا میکنه که زبان بند اون به منه و علیه من ولی من خبری ندارم
زنگ زد مامانمو با قمه تهدید کرد
منو تهدید به مرگ کرد کرد
تهمت دعا نوشتن و هرزگی زد
کلی توهین بد از
مدرک من پیام هایی هست که دارم
حالا چیکار کنم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید