با سلام و عرض ادب
برای پاسخ دادن به پرسش شما توضیحاتی در خصوص اختلال شخصیت خودشیفته مطرح می کنم.
در وهله اول باید در نظر داشته باشید که افراد مبتلا به این اختلال خودشان را افرادی استثنایی، منحصربه فرد و تقریبا معادل شاهزاده یا شاهدخت می دانند. آن ها معتقدند از یک موقعیت خاص برخوردارند که آنان را مافوق مردم عادی قرار می دهد. همچنین آن ها خودشان را برتر و مستحق امتیازات ویژه و رفتارهای شایسته می دانند. آن ها خود را مافوق قوانین حاکم بر سایر مردم می پندارند.
در نتیجه پاسخ به پرسش اولتان منفی است، چون خودشیفتگی این افراد طرز فکر و نگرششان به محیط اطراف و سایر مردم را تحت تأثیر قرار می دهد.
در پاسخ به پرسش دومتان باید بگویم که خیر، اصلا نمی پذیرد که این اختلال را دارد، در نتیجه ناراحت هم نیست و حس خوبی به خودش دارد:
خودشیفته ها خودشان را افرادی باپرستیژ ( شهرت، وجهه،اعتبار ) و بالاتر از اشخاص متوسط می دانند. آن ها دیگران را فرمانبردار و به طور بالقوه ستایشگر خود می دانند. افراد خودشیفته به منظور تهیه مدرکی برای اثبات بزرگ بینی خود و حفاظت از موقعیت برترشان در جستجوی کسب تحسین از دیگران هستند.
در مورد پرسش آخرتان هم پاسخ با احتمال زیادی منفی است. افراد خودشیفته به تهدیدهای خودانگاره شان به طور افراطی واکنش نشان می دهند. زمانی که این افراد با استرس ناشی از اهانت به خودشیفتگی مواجه شوند،خشمگین شده و از خود محافظت می کنند. این افراد به انتقاد حساس هستند و در برابر ناراحتی ها و عواطف منفی تحمل کمی دارند.
اختلالات شخصیت به طور کلی پیش آگهی ضعیفی به درمان نشان می دهند. بسیاری از افراد خودشیفته معتقدند (( من از مسیری که در آن هستم راضی هستم و نیازی به تغییر نمی بینم )). حتی بیمارانی که آشفتگی روان شناختی دارند، در مورد درمان رویکردی دوسوگرا دارند، چرا که تمایل به مشارکت در فعالیت خودارزیابی ندارند زیرا این کار باورهای منفی اصلی آن ها در مورد حقارت را فعال می کند. همچنین حفظ آن ها برای تداوم درمان دشوار است و بسیاری از آن ها روند درمان را نیمه کاره رها می کنند.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید