واقعا ب کمک نیاز دارم

یکی ۵ ۴ سال باشی و عشقتون پاک باشه جوری ک این چند سال بغل هم نکردین همو ...

قایمکی ۴ ۵ سال عاشقی کنی پسره بره به پدرت بگه دخترتو دوست دارم پسره هم کتک بخوره از طرف پدر دختر ولی باز ول کن نباشه!اون‌ موقع سرباز بود الان سربازیش تموم شده کار میکنه ماهی ۱۰ تومن میاره ۲۲ سالشه و ماشینشم گرفته درسته پرایده ولی میگه از نداری بهتره خانوادم به شدت روش حساسن خیلی خیلی پدرم میگه بفهمم باهمین میکشمتون یبارم پسره کتک خورده گفتم کولی هر چقدر به پسره میگم که تموم کنیم نمیشه برسیم بهم میگه نه تو بمون اصلا بیا ۲ سال منتظر بمونیم من برم یه خونه پیش فروشی جور کنم خونمون هم اوکی بشه سربازیمم تموم شده کارم که میکنم ماشینمم دارم حاضرم هر شرطی بزارن هم قبول کنم مهریه ۱۰۰۰۰۰ تا بگن هم مهم نیست یا بگن جهاز رو تو بخر میرم باز کار میکنم میخرم فقط تو بمون سرد هم بودی نرو ولم نکن بدونم تکیه گاه دارم قایمکی حرف بزنیم تو درستو ادامه بده میخوای کار کن ولی با منم باش بزار منم تلاشمو کنم موقعیت جور کنم میام راضی میکنم نمیزارم شرط بزارن الانم میخاد بیادا ولی گفتم گیر میدن به پول و اینا میگه پس منتظر من بمون من حلش کنه میدونین پسریه که کاریه و با سن کمش ۲۲ سالش ماشین رو خودش خرید سربازیشو تموم کرد کار کرد حتی شده تا شب دیر وقت واقعا نمیدونم چیکار کنم بهم میگه من شده ۱۰۰۰ بار میام در خونتون کتک میخورم بزرگترارو میارم خونتون تا قبول کنن فقط نزار این عشق بچگی ک ۴ ۵ ساله هست تموم بشه و حسرت بشه میگه من ۱۰ سالم بگذره فراموشت نمیکنم بدون تو هیچم خیلی ضعیفم بدون تو با بودن تو امید به زندگی دارم تلاش میکنم یبارم بخاطر من البته بچه بودیم رگشو زخمی کرده بود و بیمارستان اینا رفت ولی الان اهلش نیستا اون دفعه هم بچه بوده واقعا و من باهاش خیلی بد کردم باز ولم نکرد میگه قبول کردنش با من تو فقط باش من حاضرم چند بار بیام تو فقط بمون چیزی نگو به خانوادتم پافشاری نکن من حل کنم همشوجای من بودین چیکار میکردین؟!درضمن تا همین الان خاستگار مهندس عمران و بچه پولدار و... داشتم خودمم دوست دارم رفاه داشته باشم ولی عشق هم باشه بدون عشق بنظرم زندگی لذتی نداره ..پدرمم گفته بفهمم در ارتباطین گوشیتم میگیرم پسره هم تورو میکشم🙂💔پسره میگه مثل قبلا با احتیاط مخفی قایمکی حرف بزنیم اصلا زنگم نمیخام فقط چت کن باهام بدونم که هستی خوبی با امیدت تلاش کنم در ضمن پسره میگه هیچ پدری راضی نیست دخترش با پسره رل بزنه و بفهمه دعوا میکنه میگه مطمئن باش راضی میشه اونم بزار خونمونم بگیرم بیام جلو راضی کنم بنظرتون چیکار کنم واقعا موندم نمیخوام دلش بشکنه اهش بگیره منو و اینکه خودمم دوسش دارم وابستع ایم از طرفی میترسم بعدا با کسی ازدواج کنم باز فکر این بیاد تو سرم