من همیشه دختر مطیع و آرومی بودم
به خاطر رضایت خانواده و اینکه مزاحم کسی نشم و کسی رو نگران نکنم
تنها بزرگ شدم دوستام کم بودن که اونم رفت و امد نداشتم و مجازی و پیامکی
خانواده شاغلن و من حتی یه کلاس ورزش نرفتم چون کسی جا به جام نمیکرد نمیرسوند . هر جا بخوام برم باید با خانواده باشه
ظاهرم خوبه موقعیتم خوبه ولی افسردگی گرفتم
از شدت تنهایی و کمبود محبت تا از خونه در میام بیرون مثلا دانشگاه میرم با دخترا گرم میگیرم و سریع سر صحبتو باز میکنم
مدرسه برا من بهشت بود چون جای شلوغ بود .
ضعیف بار اومدم و حتی اگه کسی اذیتم کنه دم نمیزنم .. جرات ندارم از خودم دفاع کنم
برای همین از ازدواج و همه پسرا میترسم
اوایل از رفتن به خیابونم میترسیدم
همه خواستگارامو ندیده رد میکنم احساس میکنم سو استفاده میکنن یا رفتار و احساسشون تظاهره
مگه اینکه کسی اصرار کنه و قبول کنم ببینمش .
بی تجربه ام و اگه کسی بهم محبت کنه و اخلاق خوب نشون بده ممکنه قبول کنم برا همین میترسم خواستگار ببینم
قبلا پیگیر کار بودم اما الان حتی سرکار هم نمیرم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید