سلام پسر من ده ساله شه از وقتی ک تو گروه مدرسه خونده یه دختر ده گم شده ترسیده بشدت بعد از اون دوستم قرار شد یه چیزی رو برام بیاره به شوهرش داده منم پسرم فرستادم تاازجلوی در بگیر ازشون بگیرم که شوهردوستم صداش کلفت بوده وخشن به پسرم میگه بیا اینجاببینم پسر ام تا دیده شروع کرده به گریه ولرزیدن جوری ک نمی تونستم آروم کنمش از اون روز یک ماهی میگذره ولی ترس تو جونش مونده از خونه بیرون نمیره همش فک میکنه میخان بدزدنش همش پشت سرش نگا میکنم خیلی نگرانم چیکارکنم۰
روانشناس فردي،كودك و نوجوان
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید