سلام. وقت بخیر
آسیب های روحی یا تروماهای دوران کودکی در صورتی که پیگیری و درمان نشوند، تأثیر مخرب زیادی روی فرد می گذارند. اینکه چرا خانواده شما واقعیت را نمی پذیرند به مجموعه عواملی برمی گردد و مسئله یک علت نیست. به نظر من می رسد پذیرش واقعیت به حدی برای ایظان دشوار است که آن را انکار می کنند و به اشتباه تصور می کنند با عادی رفتار کردن یا نپرداختن به آن مسئله، واقعیت تغییر می کند.
حتما در صورت امکان هم برای خودتان و هم خانواده تان از کمک مشاور یا روان شناس استفاده کنید. حتما در جلسه خصوصی تان با مشاور برایشان توضیح دهید که این اصرار مادرتان بر تداوم ارتباط با ایشان چگونه بر شما تأثیر می گذارد تا ایشان با تحلیل صحبت های شما و تخصصشان در برقراری ارتباط با دیگران بتوانند با خانواده تان صحبت کنند و به آن ها کمک کنند واقعیت را بپذیرند و از تداوم رفتارهای آسیب زا بپرهیزند.
در نهایت اگر خانواده تان به هیچ روشی حاضر به مراجعه به روان شناس و تغییر شرایط موجود نشدند، شما خودتان برای حفظ سلامت روانتان اقدام کنیم و با حمایت و کمک مشاور تلاش کنید روحیه خود را حفظ کنید، روی هضم آسیب های گذشته تان کار کنید و برای خودتان اهدافی تعیین کنید و در جهت رسیدن به آن ها تلاش نکنید. اجازه ندهید خطای فرد دیگر زندگی شما و آینده تان را از بین ببرد.
این کار شجاعت، پشتکار و قدرت زیادی را طلب می کند وکار آسانی نیست ولی اگر شما بخواهید و تلاش کنید، حتما موفق می شوید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید