2794

خسته شدم و کم آوردم نمیدونم کجای این زندگی هستم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 153 بازدید

۱۱ سال از زندگی مشترکمون میگذره . یه دختر ۹ ساله و یه دختر ۴ ماهه دارم . توزندگی ازنظر خودم خیلی خیلی زن  بسازی هستم . نه تاحال آرایشگاه رفتم نه تاحال لباس مورد علاقمو خریدم نه تاحال به تفریح مورد علاقم رفتم همش تو فکر ناهارخوب بپز و شام خوب بپز و تمیزی خونه بودم . همسرم کارش ساخت وسازه .تواین اوضاع یکسالی میشه هرچی سرمایه داشته ریخته توخونه ها و حالا خونه ها بفروش نمیره ک ما حتی توخرج خونه موندیم . بارها بهش گفته بودم که همیشه کار یه چیزه پس اندازه یه چیز دیگه ولی اینکه برای خودمون همیشه یه مبلغی روکناربزازیم تابتونیم راحت‌تر زندگی کنیم رو انجام نداده  الان پدرشوهرم داره مارو ساپورت میکنه قبلا ناراحت میشدم چون هیچوقت نذاشتم کسی بفهمه اززندگیمون ولی دیگه کم آوردم منم دلم یه مسافرت میخواد باورتون میشه شوهرم تاحال بامن بیرون نیومده تاحال باهم یه مسافرت نرفتیم . چه قبلا داشت چه الان که گیره . تازگی‌ها اشتباه بزرگی کردم که ته مونده ی طلاهامو که خانواده ام برام گرفته بودن رو دوباره فروختم براش و چه بسا قبلا حتی تاحلقه ی ازدواجمونم دادم بهش  والان خودم گیر یه مبلغی هستم . خستم کم آوردم الان نزدیک یه دوهفته ای میشه که مارابطه نداریم و یکهفتست باهاش قهرم هیچوقت نمیتونستم باهاش قهر بمونم ولی اینبارراحتم آخه همش گلایه میکنم آخه همش باید بهش بگم اینوبخر اینو بخر منظورم خوراکیه. باورمیکنین دوساله برام یه مانتو نخریده . بهش میگم توروخدا بخاطر بچه هاهم شده یه بارباهم بریم بیرون آرزوی دخترمه که باهم بریم بیرون ولی نمیاد که نمیاد چقدر بیرون زن و شوهرا میبینم خوشحال میشم ولی درحال غبطه میخورم مگه من چی کم دارم چی کم گذاشتم  شوهرم یه آدم‌آروم ولی درموقع جوابگو هستش همیشه منو محکوم میکنه. خستم آخه تاکی باید بسازم بسوزم . تو بارداری دختردومم مدام مشروب میخورد و می اومد خونه و گریه میکرد و حرفهای بدی به من میزد داغون شدم تمام خانواده اش فهمیدند چون ما تمام پنجشنبه و جمعه ها میریم خونه ی پدرشوهرم چندین باراینکار اونجا انجام داده .  هروقت مثل الان ازش سردم تمام حرفها و کارهای گذشته میاد جلوم آخه دلیل اینکه تو این زندگی هستم نمیدونم برای چیه همیشه بعدازطلاق برادرم میگه که میخوای بری برو ولی آرزوی دیدن بچه هارو به دلت میزارم ازنظر احساسی عاشق دخترامونه بامنم خوبه به شرطی که همش زن شادی باشم و بگم و بخندم براش امان ازموقعی که من دلخورباشم یعنی حق ندارم اون زودتر ازمن قهرمیکنه واصلا اصلا به حرفهام گوش نمیده بارها بهش گفتم که من ازنظر نیازجنسی بالا هستم و خودشم میدونه منتها بعضی اوقات خوبه بعضی وقتها تا یک ماه هم سراغم نمیاد ومن تواین بین نابودمیشم ذره ذره 

توروخدا راهنماییم کنید چرا باید همیشه شاد وخندان باشم چرا من حق هیچ اعتراضی ندارم 

چرامن نباید باهمسرم یکبارم شده برم بیرون 

چرا من نباید حتی یه حلقه تو دستم باشه همیشه باخودم‌میگم شاید من زیاده خواه هستم ودرآخرخودمو مقصر میدونم 


اطلاعات تکمیلی

سن ۳۷ جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی

وقت بخیر دوست عزیز
شما هم مثل هر انسان دیگری احساسات دارید هیجاناتی دارید که بایستی ابراز شوند اما آنچه که اهمیت دارد شیوه صحیح ابراز آنهاست 
از ابتدای ازدواج به هر طریقی که پیش بریم هر دو طرفمان به همان سبک و سیاق خو میگیریم به عبارتی عادت میکنیم و بعد تغییر عادت هست که باعث تعجب همگان می شود 
ابتدا لازم هست تا با ویژگی های شخصیتی همسرتان بیشتر اشنا شوید حتما تا به حال شنیدید که یکسری از افراد درون گرا هستند بدین معنی که نیازهای محدودتری دارند از جهت برقراری ارتباط، تفریح وصحبت کردن ویا نیازهای جنسی... 
این افراد آروم هستند مسائل را درون ریزی میکنند کمتر به دنبال چالش هستند هر چه به صورت غلط به روی آنها در بیایید آنها بیشتر درونی میشوند راه ارتباط با این افراد را بایستی یاد بگیریم اما این رو بدونید که هیچ شخصی صد در صد درون گرا و یا برون گرا نیست آنچه که در اکثر مواقع میبینید آن را میتوانیم تایپ شخصیتی همسرتان تعریف کرد و هیچ ویژگی بر دیگری برتری ندارد
بدانید که همه  نیازهایتان را از همسرتان ممکن نیست که بخواهید تا برآورده کند یکسری از نیازها توسط خودمان برآورده میشود یکسری در ارتباط با دوستانمان و یا فرزندان  و خانواده... 
پس انتظار این را نداشته باشید که همسرتان یک تنه همه ی نیازهای شما را پاسخ دهد با توجه به شناختی که از اودارید انتظار داشته باشید
زمانی که خواسته ای دارید موقعیت را بسنجید شرایط را  ببینید به خلق وخوی او آشنا باشید اینکه تو هیچ کاری برایم نکردی تو به نیاز جنسی من اهمیت نمی دهی باعث نخواهد شد که ایشان تغییر مثبتی در خود ایجاد کنند و یا اینکه به من اهمیت نمی دهی برایمان وقت نمی گذاری تغییری حاصل نمی کند 
برعکس به او بگویید که از اینکه اوقاتی رو با او بگذرانید خیلی حس خوبی دارید و دوست دارید که تکرار شوند 
هیچ گانه تهدید به رفتن و جدا شدن نکنید وقتی تصمیم جدی ای ندارید اصلا تاثیر ندارد 
آنچه که مهم است این است که حواستان به اعتماد به نفس خودتان باشد وهمینطور عزت نفستان مراقب از اینها به عهده شماست ورزش کنید مطالعه کنید روبط اجتماعی داشته باشید  یک کار هنری را دنبال کنید به خدتان انگیزه دهید و برای زندگیتان معنایی پیدا کنید 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

بکارت کجای واژن قرار دارد؟

پاسخ عزيزم پرده بكارت در قسمت انتهايی دستگاه تناسلی و دهانه مهبل قرار گرفته است .خير اين قضيه صحت ندارد .

قرص استرادیول میشه یکجا مصرف کرد ؟

پاسخ با سلام دليل رو از خودشان بپرسيد ولي قرص هارا يكجا ميتوانيد مصرف كنيد

ازکجا بفهمم جفتم پایینه؟

پاسخ سلام می توانید تحت نظر پزشک سونوگرافی انجام بدهید موفق باشید.

سلام خانم دکتر من خیلی نگرانم جواب ازمایشم لنفوسیتم ٥٤ و نوتروفیل٣٤ مشکل از کجاس چه بیماری دارم؟

پاسخ با سلام البته لازمه شمارش کلی گلبول سفید را بفرمایید ولی این مسئله از یک عفونت سرماخوردگی میتونه بوجود بیاد