سلام مشکل من یکم پیچیده و کمی طولانیه ممنون میشم جواب بدید و راهنماییم کنید.منو همسرم قبل ازدواج دوست بودیم که به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد ولی ی روز متوجه شدم با یه خانوم مطلقه رابطه جنسی داره وقتی فهمید که باخبرشدم ابراز پشیمانی کرد و با خواهش و التماس منو نگه داشت بعد اون خیلی توجه ش بیشتر شد بیشتر ابراز علاقه میکرد ولی من دلم صاف نشد از طرفیم هم دوسش داشتم هم وابستش بودم نمیتونستم ازش جدا شم خلاصه بعد چن سال و با مخالفت شدید خانواده ها ازدواج کردیم و شک و حس بد من ادامه داشت تا یه روز یه کارت پستال با متن عاشقانه تو وسایلاش پیدا کردم بهش گفتم گفت اصن نمیدونه برا چه وقتیه و ندونسته که دورش ننداخته بازم من باور کردم ولی هنوز شک داشتم و حال روحیم بد بود و مدام گوشیشو چک میکردم گذشت تا یه هفته گوشیشو چک کردم داخل چتای تلگرام با چن نفر چت کرده بود ماله تقزیبا دوسال پیش که خیلی گرم وصمیمی باهاشون حرف زده بود گفته بود که کسیو دوس نداره با کسی ام رابطه نداره در حالیکه ما شیش سال باهم دوست بودیم بهش گفتم گفت هوس و حماقت اون موقع بوده و من هیچ تعهدی نداشتم به تو درحالیکه اون وقتا به من ابراز علاقه میکرد حماقت کردم و قبول کردم باهاش رابطه جنسی داشته باشم ک دوباره بهم خیانت نکنه با همه خانوادم هفت سال جنگیدم براش ولی اون دنبال خوشگذرانیاش بوده الان من بهش اعتماد ندارم اصلا با ی زن تلفنی حرف بزنه برا مسئله کاری یا بیرون زنی یا دختری نگاش کنه یا این اونارو نگاه کنه بهم میریزم با ی زن گرم صحبت کنه عصابم خراب میشه دیدم نبست بهش خراب شده چیکار کنم خیلیم بهم توجه میکنه چیزی کم نمیزاره خیلی محبت میکنه چیزیم ندیدم ازش .نمیتونمم طلاق بگیرم خانوادم پشتم نیستن مهریه م نداره بده سنگینه مال و اموالیم نداره
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید