2794

افسردگی بعد از زایمان

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 83 بازدید

سه سال پیش پسرم با بدترین وضعیت بدنیا اومد، کابوس زایمان تا چند ماه همراهم بود گاهی خواب می‌دیدم درد زایمان دارم از خواب می‌پریدم همچنان احساس درد میکردم، از اول از طبیعی وحشت داشتم، یکماه پیش دخترم رو بدنیا اوردم سزارین بیمارستان خصوصی همه چی عالی بود، دو روز بعد از ترخیص وضعیتم به هم ریخت و اجباراً رفتم همون بیمارستانی که پسرم رو دنیا آورده بودم قلبم تیر میکشید فقط التماس میکردم منو ببرید جای دیگه، تپش قلب گرفتم، بردنم ICU شک کردن آمبولی شدم، نهایتا به علت ادم ریه ۸ روز مردم و زنده شدم تو اون بیمارستان 😔 نا برام نموند لاغر و چشم گود برگشتم خونه درد زایمان و درد سرفه و بی حالی نمیتونستم ب بچه ها رسیدگی کنم، الان دو شبه برگشتم خونه خودم، این مدت خونه مامان بودم، آنقدر اذیت شدم از جای زخمم خون اومد باز، مجبور شدم بچه رو بذارم دوباره پیش مامان، بدنم درد داره توان رسیدگی به هیچکدوم رو ندارم😔😔 مستأصل شدم سرم درد می‌کنه از ناراحتی چه کنم؟برای همسرم هم نامفهوم میاد این احوالاتم اینکه متوجه آزارم نیست منو اذیت می‌کنه. مدتهاست با پدرم در جنگ هستن، این وسط منم که زیر توپ و تفنگ ها موندم رد دادم دیگه😔

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۷ جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی

وقت بخیر دوست عزیز
خیلی از مادران هستند که در زمان زایمان شرایط سختی را تحمل می کنند اما این حجم از ناراحتی ها می تواند منشا روحی و روانی داشته باشد به عبارتی استرس و اضطراب هایی شما که در این دوران تجربه کردید بسیار زیاد بوده است  و این استرس ها صورت دردهای بدنی و جسمی خودش را نشان می دهد 
حالا که اطرافیان به فکر شرایط شما نیستند اینکه شما نیاز به آرامش دارید توقع زیادی برای آنها خواهد بود شما هم حتما خودتان را از بحث های اطرافیان خارج کنید و بیشتر به فکر سلامت جسم و روان خود و فرزندانتان باشید .
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha