2794

سلام نمیدونم از کجا شروع کنم ازدواج با این مرد اشتباه بود وقتی اومد خواستگاری هیچی حسی نسبت بهش نداشتم نمیدونم چیشد بخاطر چی بخاطر کی قبول کردم نامزدی سختی داشتم از لحاظ مالی همایتم نمی‌کرد منم بچه بودم میگفتم بزار درک کنم دوسم داشته باشه زندگی بدون درک نمیشه که تو عروسی قبول کردم بجای طلا بدل بخره اما کسی نفهمید البته من فکر می کردم کسی نمی دونه خواهرش مادرش می‌دونستن با کلی بحث دعوا فحش عروسی کردیم من توحیاط تو یک اتاق کوچیک آوردن دخالتهای مادر شوهرم از همون روز اول شروع شد فکر میکردن من نمیدونم اما هر روز پشت سر من با پسرش حرف می‌زد خلاصه اونم با راه روش اون زن ادامه داد منو محدود کردن که نتونم برم خونه پدرم بعدش کم کم داشتم میرفتم حتی شب رو میموندم مادرشوهرم دوباره شروع کرد گفت دیگه نمیری بمونی آخه من غریبم و اونا یک شهر دیگن تازه خودش منو نمی‌برد بابام میومد می‌برد می‌آورد خلاصه دیگ اونم شد من یک بیماری منیر دارم حتی یبار دکتر منو نبرد ببینم چیه همش سرگیج و توهین این مرد اذیتم میکنه سرگیجم یک مدت میگیره یک مدت نمیگیره خلاصه میخواستم بچه دار بشم اما تنبلی تخمدان داشتم هنوز یسال از ازدواجم نگذشته بودم شروع کردن گفتن این بچه دار نمیشه من با پدرم و برادرم به دکتر میرفتم که یبار اشتباه کردم با خواهرشوهرم رفتم پیش ماما اون اومد شروع کرد که این بچه دار نمیشه ماما در حالی که اصلا چیزی نشنیده بود بعدش فهمیدم خودش هم میره پیش همه میگه که من خر نر نگه داشتم زن نیست بچه دار نمیشه سر موضوعهای مختلف بحث میکردیم منو تا حالا 5بار از خونه انداخته بیرون اما خانوادش هیچی بهش نگفتن گذشت سرشم موندن تازه وقتی بحث ما ذوقم میکنن حتی مادرشم منو انداخت بیرون حتی دست روم بلند کردن تا اینک حامله شدم سر بدنیا آوردن بچم منو ساعت 7صبح بورد بیمارستان ساعت 9شب اومد با مادرش یعنی تا اون موقع کسی از اونا نبودمادرم پدرم بود اون موقع اومد کارت پولشو بهم نداد ازش گرفتم رمزشو نداد تا صبح پشت گوشی بهش التماس کردم باز نداد اونجام موندم بی پول زایمان طبیعی بود بعدش دیگ هر وقت میگم به این چیز احتیاج دارم میگه من اینطوری میخوام بمون میخوای نمون هرری پاشو برو بچه هم بهت نمیدم سابقه خودکشی داره قبل از ادوج بامن سابقه دعوا با مأمورها داره سابقه چاقو کشی داره دیگ خسته شدم چیکار کنم از دستش خلاص بشم 

اطلاعات تکمیلی

سن 22 جنسیت زن شغل خانه داری وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

خانم عزیز،اینهمه ملالت و رنج را چگونه تاب اوردید؟چه نکته و صفت مثبتی این آقا داره که اینهمه توهین و تحقیر را به جان خریدید؟لطفا به خودتان بیایید و از حمایت پدرتان و خوانواده بهره ببرید از آنها کمک بخواهید و از این زندگی بیمارگونه بیرون بیایید،از یک  وکیل برای اثبات بیماری ایشان و سوابق درخشان گذشته اش،از چاقوکشی بگیرید تا خودکشی کمک گرفته و اقدام کنید تا بتوانید یک بچه بی گناه را هم نجات دهید و از اینهمه تلخی رهایی یابید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha