سلام وقت بخیر، من ۲۸ سالمه و همسرم ۳۹ ده ساله ازدواج کردیم و یک پسر بچه ی سه ساله دارم.
قبل از بارداریم همیشه بحث داشتیم ولی همو خیلی دوست داشتیم تا اینکه بعد از دو سال اقدام باردار شدم و استراحت مطلق شدم و رابطمون کلا کنسل شد.
بعد زایمانم بچم کولیک شدید داشت هر دو از کمخوابی بچه عصبی کم تحمل شده بودیم و هر شب دعوا توهین بود و من اون دوران جهنمو تحربه کردم گاهی از بچمم بدم میومد
تا یک سال بعد زایمانم همسرم نمیومد سمتم میگفت ازت بدم میاد خوشم نمیاد بهت دست بزنم حتی یبار گفت لباس پوشیده بپوش چندشم میشه ازت
درصورتیکه من از هفت ماهگی بچم با رژیمو ورزش ب وزن قبلم برگشتم
بعد از یک سال خودش درخواست رابطه داد بعد از اونم هر سه چهار ماه یکباره رابطمون
خیلی بد اخلاقو عصبیه میگه اصلا سمت من نیا کم اوردم از بی محبتی رفتار تند و پرخاش
جدیدنم میگه صد تومن میدم برو خونه بگیر
من دارم درس میخونم فعلا کار ندارم کارو میتونم پیدا کنم ولی مشکل من وابستگی بیش از حد ب پسرم دارم ازش دور میشم حالم بد میشه استرس میگیرم
چی کار باید کنم منم دوسش ندارم اصلا در کنارش اصلا لذت نمیبرم و اگر بچه نبود یک روزم تحملش نمیکردم ولی الان واسه بچم میخوام بمونم ک بچم ازم دور نشه
کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید