سلام وقتتون بخیر پیشاپیش از راهنمایی تان سپاسگزارم.
من ۱۸ سالگی ازدواج کردم بعد از ۱۶ سال زندگی دو فرزند دارم شوهرم فرزند وسط خانواده است و خانواده ای دارد که فقط موقع کار به یادش می افتن و اون تمام سعی اش رو در رضایت اونها داره البته برای ما هم کم نمی زاره و اهل کار و تلاش هست.
مشکل من بی توجهی شوهرم هست دوست داره وقتی برای تفریح من و بچه ها رو بیرون میبره اصلا خوشحال نیست و همیشه می گه شما ها رو آوردم خودش انگار بهش خوش نمی گذره و ساکت و بی حوصله است با بچه ها وقت نمی گذرونه و با من حرف نمی زنه و تقریبا من از همه چی حرف می زنم دوران نامزدی انگار فقط ذوق و شوق رسیدن به من رو داشت و بعد عروسی همش دلش می خواست تو جمع باشه با دوست یا فامیل بریم بیرون تنها نریم البته من باهاش باشم من مشکلی با جمع ندارم ولی همیشه که کسی نیست باهاش بریم و وقتی مجبوریم تنها بریم تفریح یا مسافرت انگار داره فقط تحمل می کنه و حتی می گه که دوست ندارم تنها بریم و با کوچکترین اشتباه من یا بچه ها عصبانی میشه خسته شدم ازش که با من و بچه هاش خوش نیست
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید